اشاره: چندی پیش دوستی نگاشتهای داشت با عنوان «این فضای امنیتی». همآنجا نظراتم را اعلام کردم. اینکه فضای امنیتی معنای دیگری دارد از آنچه مراد آنجناب بوده! گذشته از آن که اسم فضای امنیتی همخوان با مسمای مراد دوست ما نبود اما همآنطور که پیش از این هم نگارندهی این سطور تصور میکرد در انحصار دولت گذشته و یا جریان سرهنگها (به قول جناب رییس جمهور) نیست. برای کسی که از دور فضای پیچیدهی سانسور و ممیزیهای ارشاد دولت آزادی و اصلاحات را شنیده واضح است که این جریان اگر ندای آزادی قلم و بیان و اندیشه بر بیاورند به اندازهی جریان مورد نقدشان انحصارطلب و تمامیتخواهاند. و آزادی را برای امثال خود و البته در جهت ولانگاری و شُلدینی جریان میدهند.
اما: هرگز همسو با لحن جریان انصار حزب الله و امثال یالثارات نبوده و نیستم! اما آیا این جریان مانند بقیه حق حیات و بیان دارد؟ آن هم در روزهایی که تکخوانی بانوان نهتنها بیخطا معرفی میشود بلکه ارزشی از ارزشهای مورد تاکید وزارت ارشاد و جریانهای حامی به حساب میآید! توقیف یالثارات به عنوان خط بطلان دیگری بر کاریکاتور «زنده باد مخالف من» بود البته زخمی عمیق بر صورتک آزادی بیان و اندیشهی دولتی که بنا بود به فضای امنیتی بتازد و حقوقدان باشد نه سرهنگ!
تتمه: شاید اگر نبود آن چهار-پنج نظر مفقود شدهی این نگارنده در مطلبی که به آن اشاره شد، تمام این سطور هم همآنجا بیان میشد اما این گمان حاصل شد که پالایشهای متنی در بخش نظرات فعال است که امکان انتشار این جنس نظرات را نخواهد داد. از سویی این دوست عزیز هماره تاکید داشتهاند که قصد مستعار نویسی نداشتهاند و با پیشفرض شناخته شدن مینگارند. اگرچه هماین که اینگونه مطالب را از تریبونهای دیگرشان منتشر نمیکنند مجال اندیشیدنی دیگر را میآفریند.
من نفهمیدم چی شد
خو زیر دیپلم حرف بزن ما بی سوادانِ سیاسی هم مطلبو بگیریم!