نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

بار دیگر، حرفی که دوستش داشتم

یکی از نویسنده‌هایی که نمی‌توانم بخوانمش، نادر ابراهیمی است. هر بار سعی کردم نتوانستم. با آنچه می‌خواستم فاصله داشت. تا این که چند سال پیش این چند جمله را از او دیدم: «احساس رقابت احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آن که دو انگشت بر او باشد انگشت برمی‌دارم. رقیب یک آزمایش‌گر حقیر بیشتر نیست. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود.»

همین چند واژه‌ی به هم تنیده بود که زمینم زد. این صلابت مردانه باید ازآن یک «مرد» باشد. حتا اگر هرگز نتوانم آتش بدون دود بخوانم، اما طنین این صدای مردانه تا همیشه در گوشم خواهد بود و غم‌گینم خواهد کرد.

چه روزگارِ دل‌گیری‌ست! روزگار بی‌مَردی و نامردی. راستش را بخواهید چه آدم‌ها می‌شناسم که اسم مرد بر رسم‌شان سنگین است. چه آدم‌ها دیده‌ام که پشت همین واژه‌های مردانه پنهان شدند و نامردی و نامردمی‌شان را به صلابت نادرها پوشاندند.

چه بدْ روزگاری‌ست...

نادر ابراهیمی

۹۸/۰۹/۱۵ موافقین ۷ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۶

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: )‌‌‌‌‌‌‌
جسارتا بین غم و گین؛ نیم‌فاصله لازم نیست!:)
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
اختلف العلما :)
واقعیت سوسک زده
مردی در تبعید ابدی را ولی بخوانید :)
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سعی می‌کنم!
:)
مهتاب ‌‌
نظر شخصی من اینه که شاهکار نادر ابراهیمی، آتش بدون دود نیست؛ یک عاشقانهٔ آرامه.
نسخهٔ صوتیش هم هست اگه حوصلهٔ خوندن ندارید. خوبم دراومده.
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
خاصیت قلم ابراهیمی اینه که متن اصالت داره و پی‌رنگ نوشته زیر سایه‌ی آرایه‌های متن گم میشه. البته این قضاوت قطعی نیست چون همون طور که گفتم نتونستم نوشته‌هاش رو زیاد بخونم.
...:: بخاری ::...
سلام.
اجازه بدید از اونجا که تقریبا تمام نوشته های نادر رو خوندم، نتیجه قضاوت غیرقطعی تون رو رد کنم. نادر اهل آرایه نیست. اما به شدت معتقد به برگزینی واژه های دقیقه. این کار، متنش رو کمی متمایز ـ و شاید سنگین ـ کرده. اما ابدا لباس ناخواندنی به تن نوشته هاش نمیاد... داستان «در خمیره بد» رو بخونید، یا مثلا «کارمرگ» رو. شاید نظرتون تغیر کرد. به این دلیل اصرار دارم به تغییر نظرتون که حیفه واقعا...! وسط این همه بی مَردی...
نادر بیش و پیش از نویسنده بودن، به نظر من «آزاد»ترین مرد ادبیات ما است...
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
عاقلانه و منصفانه همینه که حرف شمایی که خوندید مقدم باشه، پس می‌پذیرم.
اما «حیف»؟! خیلی وقته معتقدم نخوندن هیچ متنی و ندیدن هیچ چیزی حیف نیست. حیف آدم‌ها هستند. حیف جنایتیه که آدمی می‌کنه در برابر آدمیت!
وقتی میشه قرآن خوند و‌ علی کشت، وقتی میشه شیفته‌ی نادر بود و نامرد بود...
بگذریم...
فاطمه دریایی
من که فقط قلمِ یه نویسنده رو دوس دارم، اونم تویی :)
لوس هم خودتی!
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
:)
...:: بخاری ::...
از این لحاظ که «میشه قرآن خوند و علی کشت» راست میگید، اما خب بین خوندن و نخوندن یه متن خوب ـ فارغ از مقدار خوب بودنش ـ قاعدتا خوندنش به نخوندنش ترجیح داره. نخوندنش حیفه. اونم تو این وانفسای کمبود متن، چه برسه به متن خوب...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.