آنهایی را که به استدلال رأی نیاوردن، کسی را کنار میزنند نمیفهمم! از آنها عجیبتر برای من کسانیاند که فقط به خاطر احتمال زیاد رأی آوردن به کسی رأی میدهند.
اما دقت کردن در این خصوصیت که تا حدودی همهگیر هم هست نشان از یک خصلت جامع بین بیشتر ماست. یعنی «عدم تحمل شکست». ما دوست نداریم توی تیم بازنده باشیم. حتا اگر بدانیم بازنده بهتر است. به قول دوستی رأی دادنمان شبیه شرط بستن در اسبدوانیهاست. نه به معنای حمایت بلکه به معنای برد در سایهی همراهی با برنده است.
اگر این بی جنبهگی ما نبود بازار نظرسنجیها و نظرسازیها اینقدر دم انتخابات گرم نمیشد. اینقدر حجم تخریبها زیاد نبود. اینقدر به قطبسازیها اقبال نمیشد. دیگر کسی بعد از انتخاب نشدنش از طرف اکثریت جِرزنی نمیکرد و اقلیت را به کف خیابان نمیکشید. چون بهتر بودن را با بیشتر بودن طاق نمیزد...
ما مردم بیجنبهای هستیم...
+++
1. برای نخستین بار دلم میخواهد رأیم مخفی باشد!
2. بازنده اگر جنبهی باخت داشته باشد بُرده. برنده هم اگر جنبهی بُرد نداشته باشد باخته... این را از سر اعتقاد میگویم.
3. مواظب باشیم حماسهی امسالمان را مثل 4 سال پیش از این، خودخواهیها و حماقتهای دیگران به به خاک و خون نکشد.
4. امسال اصرار داشتم سر صندوق باشم. اعتمادم به سلامت انتخابات را میخواهم عینی کنم. پیشنهاد عاقلانه به کسانی که مرددند این است که یک دوره ناظر صندوق بشوند...