نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابا» ثبت شده است

کوالالامپور

بچه که بودم «بابا» مدیر سیاسی بود. برای همین هم باید اخبار و تحلیل‌های دست اول را می‌‌دانست. خبر 14 و 21 و گفت و گوی ویژه و بعدها شبکه خبر و 20:30. در کنارش هم با رادیوِ کوچکش بی بی سی و فردا و... جوری که یک بار دیدم «داداش کوچیکه» که آن روزها خیلی کوچک بود در غیاب بابا رادیو را کنار گوشش گذاشته و رو به روی تلویزیون، کنترل به دست ایستاده و دارد ژست بابا را تمرین می‌کند.

اگر چه آن روزها نمی‌توانستیم سریال‌های کمدی را که از قضا هم‌زمان با اخبار پخش می‌شدند ببینیم، اما یاد گرفته بودیم بخندیم. مثلن وقتی گزارش‌گر اخبار می‌گوید: «خبرنگار واحد مرکزی خبر؛ کوالالامپور» می‌خندیدیم و کوالالامپور را تکرار می‌کردیم.
غرض این که اگر چه حالا کنترل دستم باشد و میلی هم به اخبار ندارم ولی هنوز عادت «کوالالامپور» گفتن و خندیدن برایم مانده از پسِ سال‌ها...

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است

خیلی سال پیش، بابا قول داده بود اگر معدلم بشود همانی که می‌خواهد، برایم دوچرخه می‌خرد. اما... معدلم خیلی کم‌تر از چیزی شد که می‌خواست. توی اولین فرصت دوچرخه را خرید. همان که وعده‌اش را داده بود...

هر وقت به آیه‌ای می‌رسم که وعده‌های خدا را می‌گوید یاد بابا می‌افتم و شرطی که گذاشت... شرطی که نشد... وعده‌ای که شد...



+++

1. عنوان مطلب: «و من اوفی بعهده من الله...» (توبه-111)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی