پناه میآورم به تو از ستم و دشمنی، و از رنجهای روزگار، و اندوه پیاپی، و پیشآمدهای ناگوار و جانکاه دوران...
(برداشتی از دعای روز یکشنبه)
پ.ن: «وَ لاَ أَعْتَمِدُ إلاَّ قَوْلَهُ»
پناه میآورم به تو از ستم و دشمنی، و از رنجهای روزگار، و اندوه پیاپی، و پیشآمدهای ناگوار و جانکاه دوران...
(برداشتی از دعای روز یکشنبه)
پ.ن: «وَ لاَ أَعْتَمِدُ إلاَّ قَوْلَهُ»
مثلن هدف زندگیات بشود این که پرسوناژ بشوی، یا از تیپ به کاراکتر برسی!
اما تَهِ تَهَش نقش آکسسوار را داشته باشی...
پ.ن: ببین که این همه درگیرم، مرا جواب نکن لطفن/من و قماش پسرها را، یکی حساب نکن لطفن... (رضا طبیبزاده)
اینکه آدمی به امید زنده است، درست!
بیامید نمیشود زنده ماند، اما امید، خودْ قاتلِ آدمی است...
حکایت حزب اللهیهای ریشو و چادری نیست که! حتا سانتیمانتالهای فُکُلی و کراواتی هم بچههایشان را به نام یکی از سرداران کورش بزرگ که فتحی کرده یا جان در دفاع داده مینامند، نه ترسویی که مُفتفروشی کرده از هراس، یا از کیسه مردم بخشیده در عرصهی مغازله.
تاریخ جایی برای اسم تنفروش و وطنفروش ندارد، جز زبالهدان...
فرمود که «اقدام و عمل» باید کرد
اقوال به افعال بَدَل باید کرد
هر سال برای تو غزل میگفتم
امسال تو را فقط بغل باید کرد
محمدهادی. ع
طلبه اُ منفی در تلگرام: @omanfii
برف،
بارانِ مُخلصی است، که آهسته و پاورچین میآید؛ مبادا ریا شود!
رهبری نامه مینویسند به جوانان اروپا و آمریکای جنوبی که مراجعه کنید به متون دست اول اسلام. انتظار زیادی نیست؟! وقتی بدبختی ما به جایی رسیده که باید با «مسلمانهای انقلابی» و حتا «طلبههای مدعی اسلامشناسیمان» دست به یقه شویم که آقا! متون دست اول را ببین، عقل را هم خدا برای خاک خوردن نگذاشته! بعد باز هم انتهای استدلالشان بشود «قال رهبری...»
و علی الانقلاب و الاسلام السلام...