پیرو مطلبی با عنوان «چرا بدحجابها را نهی نمیکنم؟!» به قلم نگارنده، بازخوردهای متفاوتی را در نظرات وبلاگ، شبکه اجتماعی و مطلب دیگر وبلاگها شاهد بودم که ضمن استقبال از بحث علمی و به دور از واکنشهای احساسی در این زمینه و موارد مشابه، لازم دانستم در مورد بعضی از اشکالهایی که به مطلب و نویسندهاش شده توضیح بیشتری بدهم.
*آیا با امر به معروف و نهی از منکر مشکل دارم؟
در دید اول بعضی بزرگواران با دیدن عنوان مطلب و البته با کمی سطحینگری، مخالفت عملی و یا حتا نظری من با فریضهی امر به معروف و نهی از منکر را برداشت کرده بودند که در این باره بیان چند نکته ضروری است:
الف: در عبارت «امر به معروف و نهی از منکر» اگر چه دو واژهی «امر» و «نهی» انصراف به تکلم و بَعث و زجرِ لسانی دارد اما به اتفاق همهی عالمان اهل دقت، تنها یکی از مراتب فریضهی امر به معروف و نهی از منکر، تذکر زبانی است. از این جهت واضح است که چنان اسمی برای چنین مسمایی مجاز از باب تسمیهی شیء به اسم جزء آن خواهد بود. این مفهوم در نهایتِ ضرورت عقلی است و تصورش موجب تصدیق خواهد بود.
ب: به شواهد گوناگون غرض از تشریع فریضهی امر به معروف و نهی از منکر ایجاد اثر مثبت (انجام معروف و ترک منکر) در جامعه است. از جمله این شواهد، توصلی بودن این فریضه، رفع وجوب در صورت عدم احتمال تاثیر و... است. در این راه شارع، مکلفان را مخیر به انجام هر فعل مشروع و معقولی در جهت تحصیل غرض میکند و تشخیص را به عهدهی مکلف قرار میدهد. آن چه در نوشتههای بزرگان و عالمان و مراجع مبنی بر مراتب و صورتهای این فریضه ذکر شده نیز به هیچ عنوان دلیل بر انحصار در همان موارد نیست. بلکه نوشتهی ایشان بر پایهی احصای موارد است و نه حصر عقلی. این مطلب هم مبتلا به ضرورت عقلی است.
بنا بر آنچه نوشته شد، نگارندهی این سطرها نه مخالفتی با حجاب دارد، نه مخالفت نظری با فریضهی امر به معروف و نهی از منکر و نه حتا مخالفت عملی با آن. و مراد از لفظ نهی هم در عنوان مطلب گذشته، معنای لغوی آن یعنی زجر لسانی است. و برداشت دوستان مبنی بر ترک فریضه ناشی از مغالطهی بین دو معنای «نهی» است. با این توضیح، واضح است که عملِ موثر در جهت کمرنگ شدن این منکر خاص در این زمان و شرایط خاص به نظر نگارنده و با همان استدلال مطلب قبل، سکوت است و به این اعتبار سکوت در این مورد را مصداق فریضهی نهی از منکر میدانم. البته بزرگواران میتوانند به طور مستدل این گزاره را که سکوت موثرترین اثر در این باره و در این برهه است را رد کنند.
*جملات رهبری در تشویق به تذکر لسانی!
عدهای از دوستان با استناد به کلام رهبری دربارهی تذکر لسانی به مطلب خدشه کردهاند. در پاسخ گفته میشود:
اگر منظور این باشد که بر اساس فرمایش ایشان نهی لسانی واجب باشد که تعیین مصداق با مکلف است نه مرجع تقلید. و اگر منظور تعارض دو تشخیص و ارجح بودن تشخیص اعلم است باید گفت: تاریخ بیانات حضرتشان به دههی هفتاد یعنی دستکم 17 سال پیش باز میگردد. و بر مبنای تحلیل نگارنده که زمان و شرایط اجتماعی در آن موثر اصلی است، چنین تعارضی از اساس باطل است. بعید میدانم کسی باشد که شرایط فعلی حجاب را با دهه هفتاد شبیه بداند! ضمن این که چنین نگاه متعبدانهای نسبت به فرمایش ایشان در جایی که میشود ادله را تحلیل کرد برای اهل نظر شایسته نیست.
اما نکتهی پایانی این که تکیه بر حکمتهای حجاب یکی از بزرگترین عوامل فلاکت امروز است! وقتی شما برای بانوان از گذشته تا امروز حکمت «لذت جنسی مردان» را به عنوان دلیل مطرح کردید منتظر باشید تا وقتی الزام پوشش هر تار مو و ناخن لاک زده و مچ دست را گفتید، شما را به شهوتپرست بودن و تحریک شدنتان از دیدن یک تار مو و دیگر نقاطی از بدن که به طور عادی قابل دیدن است متهم کنند. همین بی سلیقگیهای دوستانه ما را به این وضع کشیده...
از مطالبتان تعجب کردم.سخنان رهبری مبنی بر نهی از منکر لسانی ناظر به بیان حکم شرعی بوده و هست و ربطی به زمان ندارد.حتما جملات ایشان را خوب نخوانده اید ضمنا ایشان هم در استفائات کتبی که الان از ایشان می شود و هم در سخنان عمومی بارها بر تذکر صحیح و درست لسانی تکیه کرده اند.
البته شاید شما بگویید این سخنان مربوط به دوماه پیش است و الان شرایط تغییر کرده است
http://www.aparat.com/v/SYgiu/%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1_%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF_%D8%A8%D8%A7_%D8%A8%D8%AF%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8%DB%8C!