نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

سـ ـه

و ناگهان سومین نُهِ اردی‌بهشت بی‌تو... ما را به سخت‌جانیِ خود این گمان نبود...

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سحرگاه نُهِ اردی«بهشت»

این بیت‌های مشوش در سرگیجه‌های آن روزها تنها توانم بود. که رفت زیر سایه‌ی نام «مادر»...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

شمعی‌ست در دلم که به پایان رسیده است

زبان حال حضرت زینب در شب‌های آخر حضور حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیهما:



می‌خواهد از خدا که غمش مختصر شود

تا غصه‌های قصه‌ی عمرش به سر شود


با اشک‌های مادر خود گریه می‌کنم
شاید دعای نیمه‌شب‌ش بی اثر شود

وقتی که مرگ خواست اجابت به چشم داشت

ای کاش اشک دیده‌ی من بیش‌تر شود


می‌ترسم از شبی که به پایان نمی‌رسد

شامی که بی طلوع نگاه‌ش سحر شود


*
شمعی‌ست در دلم که به پایان رسیده است

وقت‌ش رسیده مایه‌ی داغ جگر شود


بابا رسید و گفت که «آهسته‌تر ببار

ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود»


*
شمعی‌ست در وجود کسی از همین تبار

ای کاش شمع چهره‌ی او شعله‌ور شود


12 فروردین 1393


+ این شعر در آیات غمزه

++ شعری دیگر برای فاطمیه

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

126

در این بی خانه‌گی...

در این ناامیدی...

خانه‌ی امید من است

جای خالی بالای نام تو...

موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

پس نترس و اندوه‌گین نباش

با دست‌های خودمان به خاک سپردیم

«مادر» را

همه گفتند:

«گل» کاشتید

+++

1. هدیه‌ی روز مادرم: اسمعی افهمی یا طاهره بنت نعمت الله... فلاتخفی و لاتحزنی...

2. از لطف همه سپاس‌گزارم. یارای جبران آن چنان که باید نیست...

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

م ا د ر م

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی