نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

چرا می‌خواهم به وبلاگ‌نویسی برگردم؟

در ستایش وبلاگ‌نویسی یا در پاسخ به این‌که: چرا می‌خواهم به وبلاگ‌نویسی برگردم؟

دلیل‌های جزیی زیاد است اما عمده‌ی دلیل‌هایم این‌هاست:

1. مُرده‌زاییِ ایده:

وقتی وبلاگ می‌نوشتم با دیدن یا شنیدن چیزی برایم یک ایده‌ی چند کلمه‌ای شکل می‌گرفت. به آن واژه‌ها فکر می‌کردم. می‌پرداختمش تا برسد به یک مطلب کامل. بعد می‌نوشتم و احتمالن ویرایش می‌کردم. در آخر مطلبم را ارسال می‌کردم. اما این روزها اگر پشت فرمان هم که باشم همان تک مضرابی که توی ذهنم آمده را بی دردسر در یک شبکه اجتماعی منتشر می‌کنم و از جوانه زدنش جلوگیری می‌کنم!

2. پوپولیسم!:

مهم‌ترین ملاک تشخیص سطح مطلب در شبکه‌های اجتماعی تعداد لایک/پلاس/... است. خیلی از ما دیگر حاضر نیستیم مطلب قوی بنویسیم حتا اگر توانش را داشته باشیم. چون یا مخاطبمان پست‌های سطحی را بیشتر لایک می‌کوبد(!) یا مطلب قوی ارزش انرژی‌ای که برایش می‌گذاریم را ندارد وقتی با یک حرف مفت هم می‌شود به همان میزان لایک گرفت!

3. نوشتن در دفتر بی شیرازه:

اگر شما برای مطلبتان ارزش قایل باشید، آن قدر که وقتی مثلن درباره‌ی «تعارض و تزاحم علم و دین» می‌نویسید، بخواهید در چند جا به آن رجوع کنید و بقیه هم بتوانند از آن مطلب استفاده کنند، حتا اگر بالفعل مخاطبی نداشته باشد، در دفتری می‌نویسیدش تا بماند. ماهیت شبکه‌های اجتماعی شبیه دفتر نیست. برای همین آرشیو زمانبندی شده ندارد. برای همین در جست و جوی گوگل اعتباری ندارد. بر خلاف وبلاگ که شیرازه دارد...

4. سوء هاضمه:

فست فودها هم پدر گوارش ما را در آورده‌اند هم رغبتمان را به غذای خوب کم کرده‌اند هرچند طعم فوق العاده‌ای داشته باشند. روزانه چندین صفحه مطالعه می‌کنیم. منظورم همین نوشته‌های یک خطی و چند خطی است. در مجموع به اندازه‌ی چندین کتاب خوب در ماه می‌شود اما دیگر رغبتی به خواندن یک مطلب خوب 50 سطری نداریم. حتا اگر یک قصیده‌ی فاخر باشد. چون دستگاه گوارش ذهنمان پر شده از واژه‌های محدود و پر تکرار. این هم مطالب هله-هوله‌ای سر ذوق چشممان هم زده جوری که تحمل دیدن مطلب‌های خوب را هم نداریم.

5. گلاب به روی همه‌تان!:

مدت‌ها پیش در نوشته‌ای تعبیری دیدم عجیب: «اسهال قلم!» اگر چه تعبیر فاخری نیست اما حقیقت مشمئز کننده‌ای است! کسی که دویست صفحه علم دارد و ده صفحه می‌نویسد، نوشته‌اش ارزش‌مند است. اما کسی که ده صفحه علم دارد و همه ده صفحه را می‌نویسد ملال آور است. چون همه‌ی دانسته‌هایش ارزش‌مند نیست. اما خدا رحم کند به روزی که کسی با ده صفحه دانش، هزاران صفحه بنویسد... حکایت ماست. همه‌ی فرصتمان در همین چاردیواری است، پس راه افزایش دانشمان یا بسته یا محدود است به رقیق‌شده‌ی دانش‌های دیگران! اما از خروجی دادن ناچاریم. چون یک روز ننوشتن یعنی یک روز نداشتن توجه و...!

6. عصاکِشیِ مخاطب نابینا:

عمده‌ی مخاطب‌های وبلاگ، با شناخت از نویسنده و یا علم اجمالی به موضوع و ساختار نوشته‌ی او مطالب را می‌خوانند و نظری که می‌دهند هم طبیعتن می‌تواند کمک کند به پیشرفت. اما دنبال‌کننده‌های ما در شبکه اجتماعی افرادی هستند که عمومن نه ما را می‌شناسند نه در موضوع نوشتن ما تخصصی دارند. من اگر شعری بنویسم و ده‌ها نفر آن را بپسندند وقتی ارزش دارد که بدانم اگر شعر ضعیف یا حتا بی وزن و قافیه بگذارم همین افراد نقدش می‌کنند نه لایک! پس اگر عقل به خرج دهم برایم اصل تشویق‌ها بی معنا می‌شود و اگر هم خام تشویق‌های افراد بی اطلاع شوم قلم و دانشم به قهقرای ابتذال و سطحی‌نگری می‌رسد. امروز غالب نویسنده‌ها و شاعرانی که در شبکه‌های اجتماعی فعال‌اند به مرگ کاری رسیده‌اند. نه پیشرفتی دارند، نه تولیدی و نه امیدی به آینده‌شان است!

7. نگران زبان فارسی‌ام...


بیان

شبکه اجتماعی

فیس بوک

لایک

وبلاگ

وبلاگ نویسی

گوگل پلاس

۹۴/۰۴/۰۴ موافقین ۷ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۱۰

هرچقدر هم که شبکه های اجتماعی رشد کنند و بزرگ شوند باز روزنامه و کتاب کاغذی خواهند بود و وبلاگ های ما مستدام و پایدار!!!!
وبلاگ نویسی برای عده ای هرچند محدود لذتی دو چندان از هزاران لایک شبکه های اجتماعی دارد.
محمد دهداری
سلام حاجی
متنت عالی بود
تو پلاسم نوشتم که تازه فهمیدم دل نکندن من از وبلاگ چقدر حکمت داشته
:)
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
شما لطف داری :)
...:: بخاری ::...
سلام.
از توافق فوق العاده ام با این مطلب، بسیار متعجبم!

یاعلی.
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام :)
حسین بوذرجمهری
سلام
وبلاگ هم روزگاری به همین شکل بود، کم و بیش
امّا با ورود شبکه های اجتماعی، نخاله ها از وبلاگها به آنها هجرت کردند و وبلاگها تبدیل شدند به یک محیط دنج مخصوص نخبگان
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
درسته. بعضی دلایل در حال حاضره اما بعضی دلایل هم عمومیت زمانی داره.
من نمی دونم اونها که وبلاگ نداشتند و در وبلاگ ها نچرخیده اند، ته ذوق و شوقشان از اینترنت چیه؟واقعا؟

8. وبلاگ حالم را خوب میکند و احساس میکنم مجله میخوانم.اما شبکه های مجازی حس خواندن کاغذهای تبلیغاتی را بهم میدهد... نه بیشتر.
سید عباس حقایقی
سلام. تصمیم خوبی گرفتینا
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
شما نمی‌خوای از این تصمیمای خوب بگیری؟! :)
محمد رنجبر
لطفا وقتی مطالبم را کپی می کنید اسمم را زیرش بنویسید :) از روی ذهنم شاید :|
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
ببخشید از روی ذهنتون مطلب برداشتم :))
خارج ازچارچوب
گام خیلی خوبی برداشتی و کاملنم موافقم باهات. اصالت وبلاگ‌نویسی و بها دادن به نوشتن رو هیچ وقت نمیشه فاکتور گرفت.
خوشحالم اینجا می‌نویسی باز... یه دعایی چیزی به سر ما هم بکش!‌ بل‌که از تنبلی قلم در بیاییم...
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
ما مبتلاتریم برادر :)
ناصر دوستعلی
باید در سردر فضای مجازی نوشت:

و تو چه می‌دانی که وبلاگ‌نویسی چیست!

:)
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
اوهوم!
سلام. خیلی عالی بود.مخصوصا تمثیل دفتر بی شیرازه. .من خودمم یک پست با همین عنوان دارم.
از امروز وبلاگتونو دنبال میکنم.. وبلاگنویس قدری هستید.
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام و سپاس
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.