با انتشار خبر رسمی شدن همجنسگرایی در ایالات متحده آمریکا، سیل اظهار نظرها در این باره هم آغاز شد. و عجیب نیست که عموم نظرها در اینباره در اقلیم فرهنگی ما منفی باشد و با نقدهای جدی مواجه شود. در این باره ضمن تاکید بر این که همجنسگرایی پیش از این در ایالات متحده ممنوع و غیر قانونی نبوده تا آزاد شده باشد و تنها جنبهی رسمی به قرارداد ازدواج مردان و زنان همجنسگرا داده شده است، دربارهی نقدهای انجام شده نکتهای قابل ذکر است.
بعضی از نقدهایی که به این قانون وارد شده به طور مستقیم به نتیجه بر میگردد. با این ادبیات که عمل غیر اخلاقی یا حیوانی یا گناه در غرب رسمیت پیدا کرده و از این قانون وصف مشمئزکننده بودن را مد نظر قرار دادهاند. این ادبیات را بیشتر در چارچوب نقد خطابی میتوان لحاظ کرد و چندان جای بحث ندارد.
اما نقدهای حقیقی به این موضوع به دو دستهی «نقد بنا» و «نقد مبنا» تقسیم میشود. نقد بنا به معنای پذیرش اصول فلسفی و جامعهشناسی غرب و مخالفت با این موضوع به طور جزیی است. این ادبیات بیشتر از سوی غربگرایان و روشنفکرهایی مطرح میشود که هنوز دل از سنتهای شرقی خود نبریدهاند و یا بنا به مصلحت مردمگرایی، مایل به مخالفت با جمهور نیستند. اما پرسشی که قابل طرح است این که: آیا چنین قانونی با بنای غلط تدوین شده؟ به عبارت دیگر آیا با مبنای غرب در تنافی است؟ پاسخ منفی است! بنای این قضیه در کمال قوت است. از جامعهای که بر پایهی نفی ماورا(ماتریالیسم) و بشرمحوری(امانیست) و به تبع آن، اَصالت لذت بشر استوار شده غیر از این قانون انتظار میرود؟!
این قانون نه تنها عجیب نیست که حتا در زمانی که مردم ایالات متحده به طور گسترده با همجنسبازی و همجنسگرایی زاویه داشتهاند1 نیز حقیقت در سایه بوده است. در مکتبی که بنا بوده هر انسان از لذتهایش تا هرجا که خواست و به آزادی دیگری تعرض نکرد، آزادانه استفاده کند و هنوز هم بر همان مبناست، ارتباط جنسی با همجنس و غیر همجنس تفاوتی ندارد. انسان موظف است لذت ببرد و اگر به لذتهای خودش خللی وارد کند به نفسش مدیون شده و اگر دیگری مانعش باشد قانون از او حمایت میکند.
از این رو واضح است که نقدهایی که به این موضوع وارد میشود ناگزیر باید مبنا را هدف قرار دهند. دوستانی هم که میان شیفتگی غرب –بخوانید غربپرستی- و قبح همجنسگرایی –بر اساس فطرتشان- در تردید و یا تلاش برای جمعاند بهتر است صادقانهتر بین این دو یکی را انتخاب کنند.
1. 1. مثلن به یاد بیاورید در فیلم «بعد از ظهر سگی» جایی که معلوم میشود یکی از سارقان دچار اختلال جنسیتی است و تمایل به جنس موافق دارد، عدهی زیادی در اعتراض به او راهپیمایی میکنند!