"سهل و ممتنع" اصلاحیست که به شعرهایی میگویند که ضمن داشتن لایههای عمقی و مفهومهای خاص، به خاطر ظاهر روانش با مخاطب ارتباط بر قرار میکنند. شعرهایی که همچه ساختاری دارند به تناسب مخاطب حرف میزنند. یعنی تا آن حدی که مخاطب سواد و فهم داشته باشد از شعر متوجه میشود. اما اشتراکی که بین همه در مورد این طور شعرها وجود دارد و باعث میشود موفقترین باشد، این است که هر کدام از خوانندگان یا شنوندگانش با آنچه متوجه میشوند ارتباط برقرار کنند.
دو: سینما
نه فقط اینجا، که همهجای دنیا به طور کلی سینما به دو دسته فیلم تقسیم
میشود. فیلمهایی که با هدف بیان یک مفهموم فسلفی یا اجتماعی یا شبیه به
آن ساخته میشوند. دستهی دیگر فیلمهایی که برای رضایت مخاطب عام و صِرف
سرگرم کردنشان ساخته میشود که البته بیشتر با غرض فروش گیشه و رونق مالی
صنعت سینماست. فیلمهای دستهی اول معمولن با توجه به رسالتشان فضایی
دارند که برای عموم مردم خسته کننده و سرد است. چون معمول مردم برای پر
کردن وقت فراغت به سینما رو میآورند و این طور فیلمها میطلبد که ذهن و
فکر درگیر شوند. طبیعیست که مخاطب خسته میشود و رغبتی به این شکل فیلم
نداشته باشد. دسته دوم هم که غالبن در غرب به سمت پورنو یا مسائل
سرگرمکنندهی دیگر مثل خشونتهای جذاب و افسانهها و شبیه به اینها
میروند. و در موارد مشابه وطنی با توجه به خط قرمزهای فرهنگی و البته
محدودیتهای مالی در درامهای زرد و عاشقانههای روزمره خلاصه میشوند.
در
عین حال اتفاقی که میافتد ایجاد خطی جدید است که اندیشهاش را به سینما
تزریق میکند و در عین حال سرگرمی را فدای مفهوم نمیکند. اگر بخواهم مثال
بزنم اولین کسی که به ذهنم میآید "دیوید فینچر" است. او "بازی" را
میسازد. فیلمی که نزدیک به همهی مخاطبهایش را راضی بدرقه میکند. یک
ماجرای معمایی که حسابی به بینندهاش لذت میدهد. و در عین حال میشود
ساعتها در مورد مفهوم و منظور فیلم در بحث سیاست و اجتماع حرف زد.(شاید
این فیلم بهترین مصداق این نوع نباشد اما به خاطر علاقهای که به این کار و
کارهای دیگر کارگردانش داشتم مثال را این طور آوردم!)
یک: داستان
چند وقت پیش نوشتهای از "فرهاد جعفری" خواندم. اگر اشتباه نکنم فضای
سخنش در این مضمون بود که ما در مورد داستان دو جزیره داریم. یک جزیره
مربوط است به آثار فاخر ادبی. داستانها و رمانهایی که پر از تکنیکها و
تجربهها و زیباییهای فنی داستاننویسیست. و جزیرهی دوم آثاریست که از
هرگونه ارزش ادبی خالیست. رمانهایی که نوشته میشوند تا سرگرم کنند و
معمولن اشک بگیرند! جزیرهی اولیها معمولن شمارگانشان در همان
چندهزارتای چاپ اول و دوم میماند و نسخههایشان نصیب بقیهی نویسندگان و
اهل فنش میرسد(اگر برسد!) اما جزیرهی دوم مدام تجدید چاپ میشود و مدام
قصهاش با چند تغییر به اسمی دیگر چاپ میشود. یک بار به عنوان کتاب و
بارها به عنوان قصههای دنبالهدار مجلههای زرد!
بعد در مورد کتاب
خودش(کافه پیانو) گفته بود و این که سعی کرده پل بزند بین این دو جزیره.
گفته بود که کماند کسانی که داستانشان هم مورد قبول اهل فن باشد(اگر چه
به عنوان اثر برگزیده و برتر و به اصطلاح تاپ شناخته نشود) و هم مخاطب بخرد
و بخواند و توصیه کند و در نتیجه شمارگانش بالا برود.
(توی متن این قسمت توضیحات من از نوشتهی خود فرهاد جعفری بیشتر شد!)
حرکت: حوزه علمیه
مثل چیزی که در موردهای قبل نوشته شد در مورد حوزه هم تا حدودی صادق
است. دستهای که نزد اهل فن مقبول است اما "سطح" چندان ارتباطی با فضایشان
برقرار نمیکنند. و خودشان هم به دلایلی -که میشود در جای خودش به طور مفصل مورد
بحث قرار بگیرد- سعی چندانی برای نزدیک شدن نمیکنند. از طرفی کسانی که در حد اقل
قرار دارند معمولن کسانیاند که بیشتر برخورد دارند. این گروه هم اگرچه برای هدفهای
کوتاه مدت فایده دارند اما نمیشود به عنوان پیشبرندهی اهداف بلند مدت و حل
کنندهی معضلهای پیچیده و دردهای کهنه رویشان حساب چندانی باز کرد.
نمیشود از این حقیقت گذشت و گفت که روحانیت در موضوع جمع بین دو طرف بی حرکت
بوده. آن طور که هستند کسانی که در تاریخ این ویژگی را داشتهاند و به این شکل
حرکت کردهاند. اما بدون شک جمعیت روحانیونی که بین جزیرهی اول و دوم نقش پل را
بازی میکنند به هیچ وجه به اندازهی کفایت نیست. البته این نکته هم برای هر کسی
که کوچکترین دغدغهای در این مورد دارد یا از فضای حوزه مطلع باشد واضح است که
این کمبود عددی، در اصل و اساس وجود دارد! به عبارتی تعداد کل طلبهها و روحانیون
به نسبت جمعیت مخاطبشان به شدت ناچیز و اندک است. (موضوع تعداد روحانی هم از آن
مسائلیست که یک مجال برای مفصل گویی لازم دارد!) اما در هر صورت غرض اشاره به
ضرورت ایجاد رابطه در این میان بود که در طولانی مدت طبقهای به اسم
"عوام" را به شکل دردسر آفرینش از بین میبرد. و در حقیقت بینش عموم را
از حالت عام بیرون میآورد و به سمت اندیشهی بیشتر میبرد.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
یا علی مدد...