هر محصل مبتدی علم منطق میداند که یکی از صنعتهای پنجگانهی منطق «جدل» است. جدل دو طرف دارد. اولی «سائل» است (پرسشگر) و دیگری «مُجیب» (پاسخگو). اولی ایراد میگیرد و به اصطلاح حمله میکند و دیگری آن حمله را پاسخ میدهد. اولی شمشیر دارد و دومی سپر. اولی در بدترین حالت حملهاش نا موفق است و دومی در بهترین حالت سالم مانده! این را هر محصل مبتدی علم منطق میداند.
***
هر دولتی از دل دولت قبل خود در میآید. یعنی کسی که میخواهد رییس جمهور بعدی شود باید دست بگذارد روی نقطه ضعفهای جدی دولتی که پیش از این سر کار آمده. البته میشود به تفصیل در این مورد سخن گفت. اما غرض نگارنده از بیان این موضوع این است که تلاش نامزدهای انتخاباتی برای برجسته کردن ضعفهای دولت کار عجیبی نیست! (اگرچه اخلاقی هم نیست!) اما قسمت احمقانهاش جایی است که دقیقن نقطهی قوت یک دولت سوژهی مانور آقایان میشود!
نه تنها تعلق خاطری به دولت جاری ندارم بلکه به عدد روزهایش «ان قلت» دارم. اما شکی نیست که بیان موضوع هولوکاست یکی از برتریهای این دولت بوده و هست. شاید بشود به نوسان ادبیات در بیانش ایراد وارد کرد. که چرا گاهی محکم و با اطمینان بیان شد و گاهی با تزلزل. اما بی شک زیر سوآل بردن اصل قضیه سفاهت است! در جدل جمهوری اسلامی و غرب، بعد از سالها مقام مجیب به ما رسید. در حالی که همیشه ما پاسخگوی آقایان و خانمهای حقوق بشر بودیم که هر روز بهانهی جدیدی میتراشیدند. شکی نیست که رژیم صهیونیستی دردش گرفته از این حرف! باید هم عربده بکشد. اما عربدهی درد است نه فریاد قدرت. حالا چرا آقایان داخلی برای خود شیرینی بیان این سوآل را درد مشترک بدانند؟! ما نه به خاطر این حرف تحریم شدهایم و نه با گفتمان این دوستان از تحریم خلاص میشویم! قضیه چیز دیگریست. اگر میخواهید تحریم را بردارید به هر قیمتی، حتا با فروختن قانون اساسی، مردانه حرفتان را بزنید. نه بهانه راغ بچسبانید به هولوکاست!
دیپلمات بودن در سیستم دیپلماسی دنیا بد نیست. اما اساس جمهوری اسلامی بر انقلابی بودن در موضوع غاصبان مسجد الاقصی است. خط قرمزی که هیچ ارتباطی با دیپلماسی ندارد. حتا اگر حماس و فتح به نقطهی مشترک برسند و اسراییل را به رسمیت بشناسند...
پرسش این جاست که نامزدهای ریاست جمهوری با این حرفهای کج و معوج برای ریاست جمهوری خیز برداشتهاند یا برای صلح نوبل؟!