برای کسی که ناظر انتخاباتهای گذشته بوده واضح است که بعد از فتنهی 88 به طور خاص صفبندی انتخاباتی شکل دیگری گرفته. طبیعی است که بعضی از نیروهای قدری که حرفی برای گفتن داشتهاند خام صحنهی غبارآلود شده و از دایرهی جمهوری اسلامی خارج شدند. و در نتیجهی طبیعی آن انتخابات و آرایش نامزدها محدودتر از گذشته میشود. کسانی در انتخابات حاضر و تأیید میشوند که در بدتریت حالت پتانسیل فعال شدن علیه نظام را با محرک فتنه نداشتهاند. به عبارتی دشمن نبودنشان محرز است. این آرایش را در انتخابات جاری میشود دید. نیروهای منتقد نیز افراد معتدلی هستند. مسیرشان مسیر انقلاب است. تفاوتها به طور عمده در سرعت حرکت است.
اما نکتهی جالب این است که با تغییر صفبندیها یک عنصر ثابت همیشه بوده و هست. آن هم حملهها و تخریبهاست. هر چه دایرهی رقیبان تنگتر میشود و نزدیکی فکری بین این جماعت حاصل میشود، باز هم جنس حملهها همان است که بود. با این تفاوت که قبلن به افراطیهای مخالف، بعدها به مخالفین معتدل و حالا به هر کسی که ذرهای اختلاف نظر داشته باشد!
به تصور نگارنده کاری نمیشود برای این فضای کثیف کرد. جز این که دعا کنیم و تیر آخرمان را این طور پرتاب کنیم که:
«بعضیها نقطه درگیری را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانه خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطهای که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است. بعضیها رقیب انتخاباتی خودشان را «شیطان اکبر» به حساب میآورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحی که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتی که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئی؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالی که زید و عمرو هر دو ادعای انقلاب و اسلام میکنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیری با دشمن را مشخص کنیم.»(حضرت رهبر)