شکلات سوییسیِ مذاکرات ژنو هم رسید و در مذاق هر کس طعمی داشت.
دستهی نخست:
به این دسته میگویم «ذوقمرگ شدهگان»! همانهایی که اشک حلقه زد توی چشمشان کأنه از این پس همه چیز آرام است و... (همین تخیلات فانتزی!)
نه! اشتباه نکنید! این یک توهین نیست! نداشتن حافظهی تاریخی و تحلیل سطحی و فستفودی باالضروره میدهد همین تخیلات را!
بگذارید واضح بگویم! چه اتفاق خوشحال کنندهای افتاده؟! تحریم برداشته شده؟! خب نه! قرار است برداشته شود؟! باز هم نه! همان بخش اندکی که وعدهاش رسیده از آدمهای خوشقول بوده؟! البته که نه! گیرم که به وعده عمل شود، مشکل کشور ما با آزاد شدن 8 میلیارد از 100 میلیاردش حل میشود؟! باز هم نه! اصلن مشکل عمدهی ما همین تحریمها و بلوکههاست؟!...
شاید هم خوشحال از به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی اورانیوم باشند. البته این موضوع به تنهایی اتفاق میمونیست. اما پرسش اینجاست: تا این حد؟! قبول که بار حقوقی قضیه میتواند در مجامع فراملی برای حقوقمان مفید باشد. اما مگر طرف حساب معرف حضورتان نیست؟! همان که محمولهی طلایمان را قبل از جریان هستهای بلوکه کرد! همان که تنها کشوریست که خودش بمب تراکنده از نوع اتم! حالا هم کلاهکسازیاش پابرجاست و در عین حال و با حفظ سمت دغدغهی حقوق بشر هم دارد! کدام بار حقوقی و عقلی مانع شد؟! اصلن فرض کنیم همین فردا دبه کنند (که کردند!) میشود راضیشان کرد؟! حاشا و کلا!
دستهی دوم:
«مخالفان فضایی» که مخالفاند و توی فضا! این دستهی محترم از اساس مذاکرهای را قبول دارند که 100 درصد باشد. تفکری که در حقیقت میدهد بیانیهخوانی را!
به عبارتی صدر و ذیل سخنشان جور در نمیآید. از طرفی مذاکره یعنی «بده و بستان» پس نمیتواند یک طرفه باشد. این تفکر که غنیسازی و معامله و... همه حق ما هستند و نباید در موردش کوتاه آمد قابل قبول است اما با مذاکره جور در نمیآید. این دوستان بهتر است روی گزینهی تحریم مذاکره تمرکز کنند و به سمت اعلام مواضع در تریبونهای جهانی مایل شوند.
دستهی سوم:
این دسته «موافقان و منتقدان» است. کسانی که اصل و کبرای کلی را پذیرفتهاند و داد و ستد را به رسمیت میشناسند. نه از دیدن امتیاز گرفته شده ذوقمرگ شدهاند و نه از امتیاز دادن به سکته میافتند! اما در مقام صغرای جزیی به دو دستهی «موافق» و «منتقد» تقسیم میشوند. تفاوت این دو گروه هم در سنجش بهای «بده» و «بستان» است. اینکه آنچه در معامله دادیم بیشتر بوده یا آنچه گرفتیم، نتیجه میدهد سود یا ضرر را.
اما حق این است که دستهی سوم اعم از موافق و منتقد قول «اقوی» را دارند ولی اینکه کدامشان اقرب است قضاوتیست که تاریخ خواهد داشت...
خاتمه:
یاد این دیالوگ «فارست گامپ» افتادم با بازی «تام هنکس» که میگفت:
«مامانم همیشه میگه: زندگی مثل یه جعبه شکلات میمونه. هیچوقت نمیتونی بفهمی چه طعمی نصیبت میشه...»
من البته از دسته ذوق مرگ شدگان نیستم ؛ درمورد شما قضاوتی نمیکنم ولی از نوشته شما اینطور برمیاد که شما از اون دسته ای باشید که حالتون سر این قضیه بد گرفته شده ، شما همون جام زهرتون رو میل بفرمایید . بله ، اتفاقات خوبی افتاده ، بنده ذوق مرگ نشدم چون نمیدونم آینده چی میشه ، ولی از این مطمئنم که اگه اتفاق بدی بیفته "قطعا" از طرف ایران شروع خواهد شد و قطعا عامل آن "اصولگرایان" داخلی هستن که اساسا ماهیت وجودیشون با گند زدن به زندگی ملت سرشته شده ... پس من و خیلی های مثل من بیشتر از طرف داخل نگرانیم ، ولی فعلا خوشحالیم و امیدوار ... که فقط به امید زنده ایم و دیگر هیچ ...