نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

تعلیق کمان‌گیری آرش!

مُهر است بر کمان کمان‌گیران، تعلیق گشته فن کمان‌گیری
چیزی نمانده ازصف «آرش»ها، جز قصه‌های پوچ اساطیری


از شاه‌نامه خاطره‌ای مبهم... رؤیای روزهای پر از رستم...
کابوس‌های هر شب ترسوهاست: «سرگیری دوباره‌ی درگیری!»


کوهیم... ایستاده، ولی در بند، ما سنگ‌های بسته به زنجیریم
هر شب گذار پرسه‌شان این‌جاست ول‌گردهای وحشی و زنجیری


وقتی «زمین»، «جهان» کسی باشد دنیای کوچکش قفسی باشد

«دل» می‌دهد به رنگ جهان‌گیری، «تن» می‌دهد به ننگ زمین‌گیری


تیغ برادر است در این سینه، خون می‌خوریم از جگری زخمی

از درد نان و آب رهامان کرد این لقمه‌های تلخ سر سیری



4/11/92

شیراز


این شعر در آیات غمزه

فن آوری هسته‌ای

تعلیق

غزل حماسی

شعر اعتراض

۹۲/۱۱/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۱۲

آفرین هر چند هنر ارزشی و غیر ارزشی تفاوتی نداره() اما شعر ارزشی خوبی بود!!!
به شدت تشویقت می کنم که ادامه بدی به این سبک شعر گفتن...

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
هنر ارزشی مال گلشیفته‌هاست! ما که نداریم از آن ارزش‌ها!!!
بهنام دهقانی
سلام. ای ول شعر بسیار زیبایی سرودی حاجی. جای بسی تأمل دارد. البته در نگاه اول یاد یکی از شعرای حسین منزوی افتادم (من و تو آن دوخطیم آری موازیان به ناچاری ...) البته شاید فقط به خاطر شباهت وزنی و حرف روی قافیه هات و ازین چیزا دیگه اونم در حد نگاه گذرا اما مغزوز هست شعرت یعنی مغز داره می شه کنارش یه نوشابه گذاشت. البته "سرگیری دوباره ی درگیری" عالی است...

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
سلام
نظرت رو بازثبت کردم! به هر حال حلال بفرما :)
صادق ایزانلو
سلام و عرض ادب

خیلی زیبا بود...
وصف حال شما این است: ما سگ‌های بسته به زنجیریم

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
ادب مرد به ز دولت اوست...
خوبه ولی بیست نیس
چکش کاری لازم داره
رو کلمه بیشتر لازم کار بشه

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ: خب گذاشتم که چکش بزنی!
پس چکشت کو؟! :)
ینی مثلن سیاسی بود؟

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
پَ نَ پَ!
بهنام دهقانی
تو "باز ثبت" چکار می کنن نظر رو؟ :)
احمد پسر حوارى مى گوید:
- آرزو داشتم سلیمان دارانى ، یکى از عرفا، را در خواب ببینم .
پس از یک سال ، او را در خواب دیدم .
به او گفتم :
- استاد! خداوند با تو چه کرد؟
گفت :
- اى احمد! از جایى مى آمدم ، قدرى هیزم در آنجا دیدم ، چوبى به اندازه چوب خلال از آنها برداشتم ، نمى دانم خلال کردم یا نه !
اکنون یک سال است که براى حساب همان چوب معطل هستم .
بحار، ج 77، ص 169.با موضوعی در مورد ازدواج بروزم.
سامانه منبرنگار
سلام علیکم، مبلّغ گرامی:
سامانه منبرنگار مفتخر است میزبان فیش های تبلیغی شما باشد.
ثبت نام ویژه در ایّام دهه فجر
سامانه منبرنگار
www.menbarnegar.ir
تکتم حسینی
وقتی «زمین»، «جهان» کسی باشد دنیای کوچکش قفسی باشد

«دل» می‌دهد به رنگ جهان‌گیری، «تن» می‌دهد به ننگ زمین‌گیری...

سلام
شعری متفاوت و زیبا بود...
دوست دارم این شعرو

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
سلام
شاعر متفاوت شعرش هم متفاوته :)
ممنون که سر زدید.
حسین فروزنده
سلام مرد
احسنتکم الی الله
خوب و محکم
فقط کلمه تعلیق هرچند موضوع شعره ولی به عنوان یه کلمه کاملا سیاسی برا شعر اونم مصراع اول زمخته به نظرم تلطیفش کن
بجای پوچ هم میشه واژه دیگه ای انتخاب کرد پوچ ساده ترین کارکرد رو به تو میده، خود واژه قصه و چیزی نمانده، پوچ رو میرسونه.
بیت دوم عشقه
بیت سوم ارتباط دو مصراع رو چندان نفهمیدم شاید جای کار داره
جهانگیری، توی بیت چهارم هم موسیقی رو خراب می کنه هم میشه جایگزین دیگه ای داشته باشهدل میدهد یه حس نازل رو القا میکنه ولی جهانگیری یه واژه درشته و این کنار هم اومدن آزار دهنده است
بیت آخر هم خوبه 80%
ولی کلا دمت گرم
حال دلدی
نویسا باشی
یا حق

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
پاسخ:
سلام مرد ِ مردزاده...
می‌خوامت با نقدهای تیزت :)
صحبتِ جانانه
++
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.