این روزها که تب مذاکره داغتر از همیشه بود و خیلی نگاهها به خبرهایی که از وین میرسد دوخته شده بود، باز هم چیزی ذهنم را مشغول کرد بزرگتر از «حق غنیسازی» یا «رفع تحریم»! از اساس دغدغهی عمدهام از جنس سیاست نبود.
دوستانی را میدیدم که خدا خدا کردنشان برای شکست مذاکره است. و از آن بدتر برای توفیق مذاکره در رسیدن به توافقی بد. چرا؟! به خاطر واقعیت پیدا کردن پیشبینیهایشان! دوستانی که دوست داشتند شکستی دیگر در کارنامهی دولت کشورشان ببینند، چون دولت به مذاقشان خوش نمیآید.
امروز کاری ندارم که این توافق خوب بوده یا بد، که هنوز وقت قضاوت نیست. حرف از دل ماست. کاش بشود در این روزهای مانده از ماه مبارک رمضان، بیشتر به دلمان برسیم، بیشتر به خودمان فکر کنیم. چرا باید روی خرابی دیگری قمار کنیم؟!
از اساس همهی حرف از این موضوع نیست. چرا وقتی به کسی رای میدهیم باید تا انتها هوادارش باشیم و حتا پای خطاهایش بایستیم؟ چرا اگر کسی غیر از مطلوب ما کاری مطلوب کرد تخطئهاش کنیم؟ این قبیلهگرایی بیچارهمان میکند. گاهی حتا با چشم باز به چاه میرویم به خاطر هوای نفسمان.
از خدا بخواهیم در این ساعتها که یاریمان کند فعلها را بیشتر از فاعلها ببینیم. دلمان خیلی خسته است، مگر پروردگار رحممان کند...