مثلن هدف زندگیات بشود این که پرسوناژ بشوی، یا از تیپ به کاراکتر برسی!
اما تَهِ تَهَش نقش آکسسوار را داشته باشی...
پ.ن: ببین که این همه درگیرم، مرا جواب نکن لطفن/من و قماش پسرها را، یکی حساب نکن لطفن... (رضا طبیبزاده)
پناه میآورم به تو از ستم و دشمنی، و از رنجهای روزگار، و اندوه پیاپی، و پیشآمدهای ناگوار و جانکاه دوران...
(برداشتی از دعای روز یکشنبه)
پ.ن: «وَ لاَ أَعْتَمِدُ إلاَّ قَوْلَهُ»
به بقیه هم افتخار می دیم اکسسوار باشن :)))