نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

او

خیلی با خودم فکر کرده بودم که حالا وقتش نیست. دست کم توی اولین دیدار نمی‌شود خیلی حرف‌ها را گفت. آن هم دیدار بعد از این همه سال. کنار در هتل هم توی سرما دقیقه‌ای درنگ کردم تا حرف‌هایم را با خودم یکی کنم. سرم را پایین انداخته بودم و از وسط مِه به جایی که نبود، خیره نگاه می‌کردم.

فلکه‌ی آب... از پشت دیوار و درخت و داربست... هنوز راهی برای دیدن آن قُبه‌ی زرّین باز نشده که باد می‌افتد به سبزِ پرچمش... هر چه حرف مانده از لابه‌لای نادیدنی‌ام فوران می‌کند به اشک... دردهای آشنا و ناآشنای دل. حرف‌های سخت و خواسته‌های سنگین... هر چه بود گفتم. به زبانم آمد. شنید...

دیگر با اوست... خود او...

علی بن موسی الرضا

مشهد

۹۷/۱۱/۲۳ موافقین ۳ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۳

محمد رنجبر
می گفتید دعاهایی که بعد از این مورد التماس واقع می شوید را هم بشنود...
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
یسمعون کلامی... می‌شنوند...
احسان شریعتی
التماس دعا
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
چشم.
محتاجیم...
نوجوان خامنه ای
با سلام
خسته نباشید

مطالب تون عالی هستند :)
خواهشمندم به وبلاگ ما یک دوری بزنید.
ضرر ندارد و نظرتان را را درباره سایت ما بدهید.

منتظرتان هستم

متشکرم

با احترام
نوجوان خامنه ای
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.