مردها شیشهاند اما نه مثل شیشههای معمولی. چیزیاند شبیه شیشهی ماشینتان! میشکنند اما نه به راحتی. آنقدر محکم نشان میدهند که انگار میکنی هیچگاه نمیشکنند. اما وقتی ضربهای شکستشان میدهد، خُرد میشوند. ریز ریز... میشکنند و نمیریزند. همانجا ایستاده میشکنند. نگاهشان که میکنی تنها کِدِر شدنشان را میبینی. میبینی دیگر آن زلالی قبل نیست، آن سویشان پیدا نیست، دلشان پنهان میشود...
به مرد و شیشهی شکسته با احتیاط دست بزنید...