با توجه به انتشار تصویر چند فقره فیشِ محترمِ حقوقی به مبالغِ شریفِ چند سَد میلیونی در فضای گرامیِ مجازی، حسب امرِ ذوقِ بیمقدار حقیر، ابیاتی نارسا در رثایش جاری گشت که از این قرار به منظرِ نظرِ حضرتتان واصل میگردد. باشد که خوانده شده، با لحن اشعاری از استاد وحشی بافقی (که البته این حقیر نقشی در نام شریفشان نداشته و قصد اهانت به ساحتشان را منتفی اعلام میدارم) و با صدای برادر گرامی محسن آقای چاوشی تصور گردیده، بلکه عمق اندوه افزوده بگردد.
در فیش مدیرانی و من فیش ندارم
زان روی که در بین کسان خویش ندارم
رفتم بشوم «کارگر ساده»، نشد باز!
گفتند چرا سابقه از پیش ندارم
یک گَلهی گرگ است نصیب من و اما
در گَلهی خود بهرهای از میش ندارم
در آخر هر مرحلهای غول مرا خورد!
این جان نهاییست، از این بیش ندارم
گفتند: سیاسی شدهای، ننگ به نیرنگ!
بشقاب غذا خواستهام، دیش ندارم!
«بر بی کسی من نگر و چارهی من کن»
من غیر همین حرف زدن نیش ندارم
محمدهادی. ع