پردهی یکم: کُتَلی
در شهر ما یک سری وسیلهی موسیقی هست شبیه به دُهُل همراه با نقاره! جالب اینجاست که این وسیله برای جشن و عزا استفاده میشود و تنها ریتم نواختن متفاوت است. تا جایی که میدانم اگر شاد بنوازند میگویندشان مِهتر و اگر برای عزا بنوازند میشود کُتَلی!
در کل به نظرم ساز زدن برای میت آن هم سازی که توی جشنها میرود و متدینهای شهر هم میانهای با نواختن و نوازندگانش ندارند کار مسخرهایست!
الغرض تا سالها یادم میآید که عدهای بانی میشدند تا مهترهای محترم در دههی محرم کتلی بزنند! تا اینکه صاحب عقلی منع کرده بود و دیگر نیامدند. یادم میآید یکی میگفت وقتی کتلی نمیزنند اصلن فضای ماه محرم ندارم!!!
پردهی دوم: شجریان
چند سالیست با شیرینکاریهای شجریان و نازهایش برای پخش شدن-نشدن آثارش از صدا وسیما، پخش همهی آثارش از رسانه ملی ممنوع شده حتا ربنا... چرایی این اقدام صحیح محتاج بحث مفصل است اما گذشته از مواضع ضد انقلابی و ضد مرجعیت دینی، اگر قرار باشد هر کس و ناکسی بعد از شهرت و احیانن محبوبیت هر روز بساطی پهن کند برای صدا و سیما و به اصطلاح شل کن-سفت کن راه بیاندازد، همان بهتر که توجهی به عشوههایش نشود و از اساس دور هنرش خط کشیده شود!
حالا اینکه دوستانی اعتقاد کنند بدون ربنای حضرت استاد(!) حال و هوای ماه مبارک رمضان و سفرهی افطار جاری نمیشود، اگرچه شاید در مورد بعضی درست باشد اما ارزش و قیمتش به میزان همان کُتَلی است! اساسن معنویتی که با صدای یک مناجات بیاید و با نبودنش برود همان بهتر که نیاید! چند سالی که بگذرد درست میشود...
پردهی سوم: حتا
نقل است کسی برای سحری بیدار شد و سر سفره نشست! خانواده با تعجب نگاهش میکردند. او هم در جواب نگاهها گفت: «من که نماز نمیخوانم، روزه هم نمیگیرم، اگر سحری هم نخورم که کافر محضم!»