نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاهو مسنجر» ثبت شده است

لب‌خندِ زردِ گشاد

توی این سال‌های نه‌چندان کوتاه، وسط این مجازآباد بی‌در و پیکر، به خیلی جاها سرک کشیده‌ام و به بعضی‌شان هم پابند شده‌ام برای چندی. از وبلاگ که با «بلاگفا» برایم شروع شد و به «پارسی‌بلاگ» و «پرشین‌بلاگ» و هزارتا چی‌چی‌بلاگ دیگر رسید و آخر سر هم همین «بیان»ِ فرهیخته‌گون! تا «یاهو مسنجر» و «فیس‌بوک» و «گوگل‌ریدر» و «گوگل‌پلاس» و «توییتر»! حتا «کلوپ» و «آپارات» و «لینکدین» و جاهای دیگری که اسمشان هم یادم نیست! امروز هم که «اینستاگرام» است و یک ملت! بگذریم از پیام‌رسان‌ها و حکایت «واتس‌اپ» و «وایبر» و «تلگرام» و «اسکایپ» و دیگران!

وسط این تجربه‌های مجازی، خاطره‌های مجازی هم کم ساخته نشده برایم. اما راستش را بخواهید همان‌قدر که برایم وبلاگ‌نویسی مهم‌ترین زیستِ مجازی بوده، معتقدم واقعی‌ترین دنیای مجازی برای «ما» یاهو مسنجر بود. شاید سخت باشد باورش، اما دلم بین این همه، تنها برای همان شکلکِ گرد و زردی تنگ می‌شود که با دهانِ گشادش می‌خندید...

مسنجر، بر خلاف اینستاگرام پر از اسم‌های الکی و آدم‌های واقعی بود! کم‌تر آدمی با عکس و اسم خودش می‌آمد، اما می‌آمد تا خودش باشد. می‌رفت توی یک اتاق تاریک، میان آدم‌های غریبه و دنبال آشنا می‌گشت. می‌گشت دنبال کسی که گوش باشد برای واقعیتش، بی‌نقاب...

آدمی گاهی می‌خواهد خودش باشد. بدون نقاب اسم و رسم و جایگاه و خانواده و عرف و هزار رنگ و لعاب ساختگی. می‌خواهد گوش باشد برای کسی که درد مشترکی دارد. خوشی و ناخوشیِ مشترک‌شان بنشاندشان پای حرف. آدمی نیاز دارد، گاهی جایی باشد آن قدر دور از خودش، که بتواند خودِ خودش باشد.

دلم برای دنیای واقعیِ مجازی تنگ شده...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی