کنار ماشین ایستادهام تا جلسه کاری همسرم تمام شود و برگردیم. مردی میانسال نزدیک میشود و سر صحبت را باز میکند. حدود 50 سال سن دارد. میپرسد: «این ساختمون چیه؟!» نگاهی به جهت نگاهش میکنم و سر در را برایش میخوانم: «نوشته انستیتو کانسر...»
مرد: یعنی چیکار میکنند؟
من: دور از جون شما مربوط به بیماری سرطانه. پرتودرمانی میکنند.
- یعنی شیمیدرمانی میکنند؟
- نه! مثل همونه ولی فرق داره! با دستگاه انجام میشه!
مرد مکثی میکند و بعد میگوید: «شیمیدرمانی الکیه!»
سکوت میکنم. ادامه میدهد:
- میدونی «تیزبر» چیه؟ داروی نظافت! همین تیزبر یه مادهای داره به اسم «آرسنیک»! همون کار شیمیدرمانی رو میکنه!
با بُهت نگاهش میکنم. معلمانه حرفهایش را از سر میگیرد:
- اگر هر روز همین تیزبر رو برداری نفس عمیق بکشی دیگه شیمیدرمانی لازم نیست! اصلن آدم سرطان نمیگیره دیگه. من خودم تو یخچال گذاشتهم، هر دو-سه روزی یه بار نفس عمیق میکشم توش. اینها رو خارجیها از خودمون میگیرند، یه کم تغییرش میدند و اسمش رو میذارند داروی شیمیدرمانی، به خودمون میفروشند!
با تعجب و ناامیدانه میگویم: «چه عرض کنم! من که سواد این چیزها رو ندارم!»
عاقل اندر سفیه نگاه میکند و دانشش را به رخ میکشد:
- اصلن میدونی سرطان چیه؟! سرطان کمبود ویتامین B 12 ـه! وقتی هندونه میخوری، تخمهاش رو دور نریز، همون رو بخور!
سکوت میکنم! اما حرفهایش تمام نشده:
- همین کرونا چیه؟! خودشون ساختن که واکسنشون رو بفروشن! بیل گیتس گفته با واکسن کلی از جمعیت جهان رو کم میکنیم! این یعنی چی؟! اصلن توی اسراییل کسی ماسک میزنه؟!
- نمیدونم واللا! تا حالا نرفتهم!
- اصلن اونجا نمیدونن کرونا چیه!
حرفهایش انگار تمام شده بود، یا شاید هم از من ناامید شد! پیروزمندانه رفت. من اما فکر میکردم به این که جامعه واتساپی به کجا میرود؟