چند سال پیش «حاج محمود کریمی» شیوهای جدید در عزاداری دهه نخست محرم اجرا کرد. به این شکل که در بخشی از برنامهی عزاداری همراه با سینهزنی و خوانده شدن شعر نوحه، سنج و طبل و... نیز با ریتم سینهزنی و آهنگ خواندن به شکل زنده نواخته میشد. سال بعد از آن، کریمی در میان برنامه اعلام میکند که شکل اجرای سال پیش مورد رضایت رهبری نبوده و به همین خاطر ما هم نظر ایشان را با کمال میل اعمال کردهایم.
هر چند، چند سالی از آن ماجرا میگذرد اما در شرایط کنونی بسیار مطلوب و بلکه لازم است که آن اجراها و حواشیاش بازخوانی شود. نگارنده معتقد است آن برنامه میتواند نقطهی عطفی از دید فُرم در برنامههای آیینی و همچنین در فرم موسیقی باشد، به شرط اینکه مورد غفلت قرار نگیرد. در این باره چند نکته قابل بیان است:
1. اجرای مورد اشاره، همهی شاخصهای مقوم یک کنسرت از جمله اجرای موسیقی و آواز زنده را دارد. اگر چه با توجه به معنای معهود عرفی «کنسرت»، شاید اطلاق این عنوان نوعی توهین به حساب بیاید اما تاثیر نگاه عرفی در بارِ واژه، باعث تفاوتی در اصل موضوع نمیشود.
2. این اجرا، یک کنسرت آیینیِ خالص است، چیزی که میتواند نقطهی عطفی در بازشناسی موسیقی آیینی و مفهومسازی کنسرت آیینی بشود. در جمعهای دوستانهای که این نکته از سوی نگارنده مطرح شده، با مثالهای نقضی مواجه شده مثل کنسرتهای «حامد زمانی» و طیف مشابه آن، برای نفی بدیع بودن این مفهوم و این اجرا. اما در پاسخ این اشکال باید مقدمهای در نظر گرفته شود: در آنچه امروز به عنوان کنسرتهای مذهبی یا آیینی شناخته میشود، به استثنای شعر یا متن یا به عبارتی محتوای صریح، بقیهی اجزا وصف آیینی و مذهبی ندارند. تصور کنید یک ترانهی عاشقانه یا حتا مبتذل و عریان به جای شعر فعلی بنشیند. میبینید که هیچ اتفاقی نمیافتد و موسیقی کار خودش را میکند. یا برای مثال یکی از این آهنگها را به کسی که با زبان فارسی آشنا نیست ولی فرهنگ ما را میشناسد نشان دهید. آیا میتواند مذهبی بودن را تشخیص بدهد یا حتا تفاوتی بین کنسرت «زمانی» با دیگران بگذارد؟ یا حتا خودتان آهنگهای بدون شعر چندین نفر را با مضمونهای متنوع به هم بریزید و به طور تصادفی گوش کنید. خواهید دید که اگر سابقهی ذهنی از آهنگها نداشته باشید، برایتان مضمونی تداعی نمیشود. البته همواره بین هنرمندان و پژوهشگران عرصهی هنر بحث جایگاه و رابطهی فرم و مضمون بوده، اما بدون شک در اجرای مورد بحث همهی عناصر، همسو با هم حرکت میکنند. موسیقیِ این اجرا در خیلی مناطق کشور بدون هیچ متنی برای اعلام رسیدن ماه محرم استفاده میشود. این همسو بودن، به موسیقی و متن خلاصه نمیشود. از واکنش مردمی، که همان سینهزدن است، تا شکل قرار گرفتن مخاطب که بر خلاف بقیه کنسرتها به جای صندلی روی پا ایستاده و به شکل حلقه و... قرار گرفته، فرمی انحصاری را شکل میدهند. پس اگر چه نگارنده، «جریان حامد زمانی» (و نه فرد او) را، به گونهای نقطهی عطف میداند اما مصداق مورد بحث چیز دیگری است!
3. هنر پاپ (pop-art) یک معنای اصلی دارد که به هنر مردمگرایی گفته میشود که شاخصههایی داشته باشد. در این نوشته مجالی برای چنین بحثی به تفصیل نیست و باید به جای خود درباره تاریخ فلسفه هنر سخن گفت. اما به اجمال میتوان گفت اصالت هنر پاپ در بی محتوایی و بیخیالی و لذتخواهی است. در اساس، موسیقی پاپ نمیتواند مضموندار باشد یا هدفی متعالی را دنبال کند. اما مفهوم رایج و امروزی از پاپ و به طور خاص موسیقی پاپ، در مقابل موسیقی سنتی است، بدون لحاظ شرایط محتوا. باید گفت که این کنسرت اگرچه بر اساس معنای اصلی، مصداق پاپ نیست، اما با توجه به معنای سطحی، شاخصهای یک «کنسرت پاپ» را دارد. چیزهایی مثل همخوانی مخاطب، همراهی در ریتم، هیجان و...
4. نکتهی دقیق در این ماجرا نهی رهبری یا همان «عدم رضایت» ایشان است. برای درک اهمیت موضوع باید مقدمهای در باب رسانه مطرح شود: رسانه یا به عبارت دقیقتر «ابزار رسانه» به طور معمول «عمومی»اند. به این معنا که برای هر دیدگاه و عقیده و سلیقهای قابل کاربردند. برای مثال روزنامه یک رسانه است. این روزنامه میتواند دینی باشد یا ضد دین، لیبرالیستی باشد یا مارکسیستی، اصلاحطلب باشد یا اصولگرا. در همهی این فرضها هم «روزنامه» است و با تغییر مطالب، نویسندهها، سردبیر و... تغییر میکند. در مقابل رسانههای عمومی، بعضی رسانهها اختصاصیاند. مثل منبر، هیات عزاداری و... این رسانهها شکل فرمیشان قابل واگذاری نیست. تنها برای یک مضمون خاص شکل گرفتهاند و نه کارکرد مقابلی دارند و نه چیزی جایگزین آن میشود. در مثال واضح، در کتاب «سی و شش وضعیت نمایشی» نوشتهی «ژرژ پولتی»، در ابتدا اعلام میکند که برای ساخت یک نمایش، باید یکی از این چند موقعیت وجود داشته باشد، اما دو نمایش را استثنا میکند که یکی تعزیه است. تعزیه تنها یک کارکرد دارد. اگر مضمون یا فرم به هم بریزد دیگر تعزیه نیست. با این مقدمه واضح میشود که رسانهی عزاداری هیاتی، به عنوان یک رسانهی اختصاصی، نباید تبدیل شود به یک رسانهی عمومی. رسانهی عمومیِ «موسیقی» قابل بومیسازی و نوآوری فرمی و مضمونی است، اما از دست دادن یا استحالهی رسانهی بیمانند، معقول نیست. به عبارتی «کنسرت آیینی» باید جای خود را در کنسرتها باز کند نه اینکه جایگزین عزاداری بشود.
5. بیتردید نمونهی مورد اشاره یک مصداق پخته نیست و تنها به عنوان یک «سر نخ» و نسخهی ابتدایی میتواند برای تغییر و گسترش مفید باشد و در غایت، مفهوم حساسیتانگیز و خاص شدهی کنسرت، به عنوان یک رسانه میتواند به پیشبرد مفاهیم مذهبی کمک کند.