این روزها که بیشتر دستم به مجازآباد میرسد و از سر کنجکاوی سر میکشم به سرتیترها، سرم درد میگیرد از این وضع احمقانهی سیاست بازیها!
اصولگرا و اصلاحطلب و پایدار و دولتی هم ندارد! اگر چه کم و زیاد دارد اما هر کدامشان یک جور میزنند به خاکی! به اسم یکی که میرسند هر چه عقده دارند خالی میکنند. یا صریح یا به کنایهی ابلغ من التصریح! هر کدامش هم بخواهد ادعای بی طرفی کند چارهای ندارد جز فحش دادن با این تفاوت که به سمت همه باشد! که مثلن بگوید عقد اخوت نبسته با کسی!
یک جُو عقل سلیم اگر باشد میشود فهمید که اگر اخباریگونه برخورد کنیم هیچ کس نمیماند. هیچ کس...
خاتمی که مهرهی جورج سوروس است! هاشمی که حامی مالی فتنه! سید حسن مصطفوی -و نه خمینی- که خیز برداشته برای کودتا! لاریجانی که مظهر سیاست خبیث است و در انتظار براندازی! آملی لاریجانی مفسد فی الارض! ضرغامی منشأ فساد و دروغ در همهی جامعه! احمدی نژاد جادو شدهای که به کمتر از سلطنت قانع نیست! مشایی منحرف مال دیروزش بود و حالا اقلن مشرک! زاکانی که مار خوش خط و خال! محسن رضایی که سوسیالیست تشنهی قدرت! قالیباف که تکنوکرات ضد دین و ضد انقلاب! ... و این داستان ادامه دارد تا همه و همه و همه...
این وسط هیچ کس نمیماند، وقتی اثری از تقوا نمانده...

+++
1. عادت داریم همه را سیاه و سفید ببینیم! شعور جمعی نداریم که یکی میتواند یک بدی و هزار خوبی داشته باشد، تقوای جمعی که پیشکش...