نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۵۴ مطلب با موضوع «سیاست» ثبت شده است

حوزه؛ بده‌کارِ طلب‌کار

حدود 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار «جمهوری اسلامی» می‌گذرد. این در حالی است که هنوز نقش حوزه‌های علمیه و در راس آن مراجع بزرگوار در مسایل اساسی از جمله اقتصاد نقش معترض است!

به عقیده نگارنده اگر پرسش این باشد که «چرا هنوز بانک‌های ما اسلامی نیست؟» و یا «چرا هنوز به اقتصاد کارآمد نرسیده‌ایم؟» جایگاه علمای دینی باید پاسخ‌گو باشد و نه پرسش‌گر! باید از بزرگان حوزه علمیه پرسید چهل سال پیش چه کسانی با این جمله کلیدی که «اسلام برای همه جهات زندگی مادی و معنوی انسان (از جمله اقتصاد) برنامه دارد.» مردم را به «جمهوری اسلامی» ترغیب کردند؟ آن‌ها عمامه به سرهای حوزوی بودند یا اساتید کراواتی دانشکده اقتصاد؟! بانک اسلامی را دین‎شناس تبیین می‌کند یا مقلد اقتصاد لیبرال؟!

حوزه باید پاسخ بدهد که امروز چند فقیه باب اقتصاد دارد، چند جلد تئوری احکام وضعی و تکلیفی در فقه اقتصاد نوشته، چند درس خارج فقه بورس و فرابورس برگزار می‌کند؟ اگر در این راه، تکلیف خود را انجام داده و بدنه دولت و حاکمیت از اجرا سر باز می‌زند که چه تفاوتی بین دولت فعلی و پیش از انقلاب است؟ فرمان قیام بدهند! اما اگر رسالت خود را انجام نداده‌اند چرا طلب‌کارند؟!

از اساس آیا حوزه به دنبال چنین چیزی است؟ مراجع ما به جز «جریمه دیرکرد بانک‌ها» که هیچ راه فرار شرعی ندارد، با چه چیزی از بانک و اقتصاد امروزمان مشکل دارند؟ تفاوت بانک‌داری اسلامی با بانک‌داری فعلی از دید این سروران تنها همین یک مورد است؟ این که بانک‌ها تا امروز حرف مراجع را زمین گذاشته‌اند قبول! اما فرض کنید عمل کردند، اقتصادمان اسلامی شد؟! مشکل معیشت حل شد؟! نه بزرگواران! اگر به این فرمایش فقهی عمل شود جز این‌که بانک‌ها به جای دو ضامن، ده ضامن برای وام می‌خواهند و اعتبار وام را کم می‌کنند و بعد از مدتی درآمدشان پایین می‌آید و ادغام یا ورشکسته می‌شوند ثمر ملموس دیگری ندارد! البته که میزان ربا هم کاهش می‌یابد اما مانند کسی است که شراب را از لیوان غیرغصبی می‌خورد که مبادا گناه کرده باشد!

این که یک اقتصاددان در سیمای جمهوری اسلامی فقیهان را از نظر دادن در باب اقتصاد منع می‌کند، بی‌تردید وقیحانه است. اما مگر این حوزه نبوده که پیش‌گام این توهین به خود بوده است؟ اگر حوزه آن‌قدر که فرزندانش را به تحصیل فقه طهارت و صلات و صوم می‌خواند، به فقه اقتصاد، موضوع‌شناسی بانک‌داری، سرمایه‌گذاری، بورس و... فراخوانده بود، اینک کسی به خود جرات می‌داد چنین سخن بگوید؟ راست گفته‌اند که احترام امام‌زاده را متولی باید نگه دارد.

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

آقای فروشنده! سلام

اصغر فرهادی در بیانیه‌ای که برای شرکت نکردنش در اسکار منتشر کرده، نوشته: «در کشور من نیز تندروها این‌گونه‌اند. سال‌هاست در دو سوی اقیانوس عده‌ای تندرو تلاششان بر آن است تا از مردم کشور مقابل تصویری غیرواقعی و هولناک بسازند و از تفاوت‌های بین ملت‌ها و فرهنگ‌ها اختلافات، و از اختلافات دشمنی‌ها و از دشمنی‌ها ترس ایجاد کنند.»
اما اصغر آقای فرهادی عزیز! اگر چنین افرادی را «این سوی اقیانوس» و در وطن خودمان می‌شناسی که از «مردم کشور دیگر» تصویری هول‌ناک می‌سازند، به ما هم نشان بده! خدا را شکر در پایین شهری که ما زندگی می‌کنیم کسی دشمنی با «مردم» هیچ‌جای جهان ندارد! البته از بالاشهر شما خبر ندارم! ولی این افراد را معرفی کنی، خودمان به حسابشان می‌رسیم!
اما اگر منظورت همان تندروهایی است که سعی می‌کنند «انداختن بمب اتم»، «موشک زدن به هواپیمای مسافربری»، «کشتار در بیش‌تر کشورهای دنیا»، «پناه دادن به گروهک تروریستی رجوی»، «حمایت تسلیحاتی از صدام»، «تحریم دارویی» و هزاران مورد کم‌ارزش(!) دیگر را به آمریکا نسبت می‌دهند تا مردم کشور من و شما از دولت متمدن ایالات متحده بترسند باید به عرض برسانم که «دمشان گرم!»
شما هم بد نیست مثل شخصیت فیلم‌تان اگر می‌خواهید متجاوز را ببخشید، دست‌کم یک سیلی به او بزنید. حاشا به غیرتت اخوی!

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سیب و گلابی و انار

هم سیب و گلابی و انارت رفته

هم حرف گزاف و زور بارت رفته

باور نکن این که باز باشد درها!

دروازه‌ی باغ هم به غارت رفته...


محمدهادی_ع


طلبه اُ منفی در تلگرام telegram.me/omanfii

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

در فیش مدیرانی و من فیش ندارم

با توجه به انتشار تصویر چند فقره فیشِ محترمِ حقوقی به مبالغِ شریفِ چند سَد میلیونی در فضای گرامیِ مجازی، حسب امرِ ذوقِ بی‌مقدار حقیر، ابیاتی نارسا در رثایش جاری گشت که از این قرار به منظرِ نظرِ حضرتتان واصل می‌گردد. باشد که خوانده شده، با لحن اشعاری از استاد وحشی بافقی (که البته این حقیر نقشی در نام شریفشان نداشته و قصد اهانت به ساحتشان را منتفی اعلام می‌دارم) و با صدای برادر گرامی محسن آقای چاوشی تصور گردیده، بل‌که عمق اندوه افزوده بگردد.


در فیش مدیرانی و من فیش ندارم
زان روی که در بین کسان خویش ندارم

رفتم بشوم «کارگر ساده»، نشد باز!
گفتند چرا سابقه از پیش ندارم

یک گَله‌ی گرگ است نصیب من و اما
در گَله‌ی خود بهره‌ای از میش ندارم

در آخر هر مرحله‌ای غول مرا خورد!
این جان نهایی‌ست، از این بیش ندارم

گفتند: سیاسی شده‌ای، ننگ به نیرنگ!
بشقاب غذا خواسته‌ام، دیش ندارم!

«بر بی کسی من نگر و چاره‌ی من کن»
من غیر همین حرف زدن نیش ندارم

محمدهادی. ع




۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

دیاثت و بلوغ بلاغت

فصاحت، یک صفت مطلق است. به عبارت دیگر یک سخن اگر فصیح باشد، همیشه و همه جا فصیح است. یعنی صفت فصاحت نسبت به خود کلام سنجیده می‌شود. بر خلاف آن بلاغت است. سخن فصیح می‌تواند به تناسب شرایطی و موقعیتی و مخاطبی بلیغ و با شرایط دیگری نابلیغ باشد.
کم‌تر کسی است که مرا بشناسد و از ارادت ویژه‌ای که به حضرت جوادی داشته و دارم بی خبر باشد. در سال‌های گذشته هم جز با همین تعبیر «حضرت جوادی» و «استاد» یادشان نکرده‌ام. اما با دیدن سخنان حضرتشان در دیدار با آقای محمدرضا عارف لازم دیدم عدم بلاغت سخن را به یاد بیاورم.

واژه‌ی «دیاثت» و «دیوث» از واژه‌هایی‌اند که بار معنایی اصلی‌شان در محافل علمی و دینی مُراد بوده و هست. اما آن چه این واژه‌ها در انتقال کسب کرده‌اند، رکاکت و استهجان ویژه‌ای است که این واژه‌ها را تنها در شان دشنام‌گویی می‌آورد. بی شک انتظاری نیست که در محفل علمی از فرهنگ عوامی متابعت شود اما در دیداری که سهمی از مخاطب اهل علم ندارد و بار رسانه‌ای عوامانه دارد، این واژه در ابتذال استعمال شده و بویی از بلاغت نبرده. ناگفته نماند که حضرت «استاد» همواره از بلاغت اندکی در مجامع عام و عوام برخوردار بوده‌اند و به قطع بحث از کبرویت و صغرویت معضل بی‌کاری در میان مدیران سیاسی، یا تفکیک ماهیت علم انسانی و حیوانی درباره بیماری‌های مشترک انسان و دام و بخش قابل توجهی از سخنان حضرت ایشان در خطبه‌های جمعه‌ی قم بر همین اساس مطلق تناسبی با مخاطب نداشته‌اند و موصوف بلاغت نبوده‌اند.
به خصوص در فقره‌ی اخیر با بیان «کسی که بی‌گانه را راه می‌دهد دیوث سیاسی است.» ناخواسته جماعت متشرع را به هتاکی کشیده‌اند.
هر کسی می‌داند «میمون» و «میمونة» از واژه‌های عربی و به معنای «خوش‌یُمن» و «مبارک» به عنوان نام قرار می‌گیرند. اما نه حضرت ایشان و هیچ کس دیگر که در جامعه فارسی‌زبان زندگی می‌کند نام فرزندانش را «میمون» نمی‌گذارد. و این امتناع نه از سر انکار معنای اصلی واژه، که به دلیل واضح کژتابی زبانی موجود است. کاش علمای بزرگوار و دیگر افراد صاحب تریبون به بلوغ بلاغی می‌رسیدند و  درباره گزینش واژه‌هایشان به اندازه نام فرزندانشان دقت می‌فرمودند.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سال هزار و سی‌سد و سیاست

داشتن اختلاف نظر با رهبری نه تنها نقطه ضعف نیست، بل‌که امری طبیعی برای هر فرد دارای جهان‌بینی شخصی است. این اختلاف نظر می‌تواند در حوزه نظر، کلی یا جزیی باشد. در تاریخ جمهوری اسلامی هم هر رییس جمهوری در مواردی با رهبر وقت، اختلاف نظر و سلیقه‌هایی داشته، و از این جهت اختلاف‌های جاری بین رییس و رهبر فعلی جمهوری اسلامی اتفاق تازه‌ای نیست. حتا در مواردی خبر درگیری‌های نظری بین این دو مقام درز کرده است و یا تا حدی به مرتبه فعل رسیده است که در نهایت با توجه به جای‌گاه قانونی هر کدام تعیین تکلیف شده. اما چیزی که باعث می‌شود دوره کنونی بی سابقه به حساب بیاید اعلان این دو مقام در رد نظر مقام دیگر است. دیگر نه تنها خبری از پرده‌پوشی‌های گذشته نیست، بل‌که هر کدام به جز نقد مواضع یک‌دیگر، به کلیدواژه‌های هم حمله می‌کنند و روی سخن و مقام بیان‌شان را نیز از دایره خطاب به میان مردم می‌آورند.

حسن روحانی «من انقلابی‌ام» که کلیدواژه‌ی ابداعی رهبری است را به چالش می‌کشد و رهبری اصطلاح ابداعی «برجام دو و سه»ی روحانی را محکوم و تفسیر به جنایت و خیانت می‌کند. آن هم در دو دیدار عمومی و مردمی و نه در بیت یا حسینیه امام. حسن روحانی علیه موضع رهبری درباره اقتصاد مقاومتی توییت می‌کند و ارتباط با دنیا را معنای اقتصاد مقاومتی معرفی می‌کند. رهبری هم صریح‌تر از همیشه کنایه‌ی ابلغُ مِنَ التصریح می‌آورد که برجام بر خلاف تصریح دولت خسارت است.

از همه‌ی این‌ها گذشته وقتی رهبری در دیداری عمومی خطاب به دولتی که بیش از نیم عمرش گذشته و شاکله‌ی نظری و نیروی انسانی‌اش بر مبنایی استوار شده (که واضح است مخالف نظر رهبر است) امر به تغییر منش می‌کند و می‌خواهد آغوش دولت را برای عده‌ای باز کند که تا امروز مخالفان هم بوده‌اند، دور از حکمت است که این امر را واقعی دانست! به عبارت دیگر شخص رهبری هم می‌داند که با این امر نه دولت منش خود را عوض می‌کند و نه معقول است که بدنه‌ی انسانی دولت را تغییر گسترده بدهد. ضمن این که تغییر در این نگرش احتیاج به تغییر مبنای نظری دارد و با دستور و توصیه شدنی نیست. پس رهبری باید هدف دیگری داشته باشند و که به نظر می‌رسد آن هدف هزینه‌سازی برای رفتار فعلی دولت است.

با این توضیح، آغاز سال جدید حکایت از سالی سخت برای سیاست کشور دارد که می‌تواند به بحران‌های اساسی ختم شود.

۲۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

درس انتخابات تصمیم کبراست نه حسنک کجایی!

با این که نه در انتخابات 92 و نه در انتخابات امسال، نتیجه شبیه آن‌چه در تعرفه رای من بود نبود، اما حقیقت این است که از این نتیجه‌ها نه تنها ناراحت نیستم بل‌که ناراضی هم نیستم! چند حُسن ویژه در این نتیجه بوده، مانند جا به جایی قدرت، ناچاری جریان موسوم به اصولگرا به پذیرفتن عدم ملکیت شخصی‌شان بر حکومت و... که یادآوری‌اش مجال دیگری می‌طلبد.

اما غرض از نگارش این سطرها یادآوری درس شکست انتخاباتی است. دوستانی را از جنس تشکیلاتی اصولگرا دیدم که سعی کردند از درس انتخابات 92 بهره بگیرند و با تاکید بر ارایه فهرست مشترک و اصرار به رای‌های لیستی از شکست جلوگیری کنند. چیزی که به گمان‌شان درس اصلی انتخابات ریاست جمهوری بوده برای اصولگرایان. اما از نگاه من درس اساسی آن انتخابات چیز دیگری بود که در این انتخاب نیز مغفول ماند، بل‌که با شدت بیش‌تری آن اشتباه تکرار شد.

ادامه مطلب
۱۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

معمای حل نشده‌ی تقلب

از بعضی دوستان به اصطلاح سبز که مدعی «تقلب گسترده» در انتخابات 88 بودند شنیدم که با شعار «رای می‌دهم» بناست حضور گسترده‌ای در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی 1394 داشته باشند. خب نخستین پرسش هر مخاطبی این است که: «چه طور از سلامت این انتخابات مطمین خواهید بود در حالی که همین سیستم به زعم شما پیش از این تقلب گسترده‌ای را در مقابلتان انجام داده است؟» از طرف دوستان سبز به این صورت پاسخ شنیدم که «ما از سلامت انتخابات مطمین نیستیم! بلکه می‌خواهیم هزینه‌ی تقلب را برای نظام زیاد کنیم!» و بعضی هم می‌گویند: «در سال 88 مجری و ناظر انتخابات هم‌سو بودند اما در انتخابات فعلی دولت و شورای نگهبان هم‌سو نیستند و این موضوع امکان تقلب را منتفی می‌کند!»

اگر چه نگارنده این سطرها از مشارکت عمومی همه سلایق و البته تمکین به قانون و انتخاب جمهور خرسند می‌شود اما در صورتی که در حقیقت چنین استدلال‌هایی، تمام دلیل این دوستان است باید درخواست تجدید نظر از محضرشان داشته باشم!

ادامه مطلب
۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سکوت به سبک شتر دو ساله

مدت‌هاست نقدهایی که به روند فعالیت‌ها و موضع‌گیری‌های دولت دارم را برای خودم نگه می‌دارم! یا محدودشان می‌کنم به جمع‌های خصوصی و دوستانه. در فضای مجازی هم مدتی است تنها هم‌راهی‌هایم با دولت فعلی را بیان می‌کنم. تکلیفم اما با خودم روشن است. نقدهای مبنایی‌ام به جهت‌گیری‌ها هم پا برجاست. اگر سکوت می‌کنم یا تنها خوبی‌ها را می‌نویسم به خاطر جماعت غیرمنصف منتقد است. معتقدم همان طور که فضای رسانه‌ای نقد در دولت پیش، به طور غالب اهل حق نبود و اگر کلمه‌ی حقی هم می‌گفت، «یُراد بها الباطل» بود، امروز هم همان خباثت متعفن رسانه‌ای با آدم‌های دیگری نقاب منتقد زده است. تفاوت در کمی ریش بیش‌تر و ژست‌ها و شعارهاست! وگرنه در این همه نقدی که می‌نویسند و این لحن‌های هتاکانه دغدغه‌ی خیر کم‌تر می‌بینم.

شما تصور می‌کنید اگر برای اجرای برجام، واردات پساتحریم و محیط زیست و... نقدی می‌گویند و می‌نویسند برای شفاف‌سازی و یا با اراده‌ی اصلاح امور است؟! باور نمی‌کنم! این جماعت هم اگر در چنین جایگاهی بودند با واردات، تورم روانی را کنترل می‌کردند، با چاپ اسکناس درآمد می‌ساختند... همان طور که منتقدان دولت قبل در کم‌تر چیزی از عیب‌های احمدی نژاد عقب ماندند!

فحش‌های چارواداری مدعی‌های اخلاق رسانه‌ای از ترس است. نه ترس از برجام و نفوذ، از تثبیت شدن ریاست جمهوری دوره بعد روحانی! غریق‌هایی که به هر حشیشی چنگ می‌زنند و دیگر حواس‌شان به خرقه ریایی سال‌های درازشان نیست. من به آقای روحانی رای نداده‌ام اما این جماعت ماکیاول می‌خواهند با هر دغلی کشور را به زعم خودشان از این خطر نجات دهند!!!

حضرت امیر فرمود: «کُن فی الفتنۀ کابن اللبون...» وقتی فضا غبارپوش شد مثل شتر دو ساله باش که نه شیر می‌دهد نه سواری. مدتی است سکوت می‌کنم مبادا اوباش رسانه‌ایِ مدعی پایبندی به اصول، ذره‌ای مجال سواری داشته باشند.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

جمهوری اسلامی و اسارت در دست خُرده مدیران خوب، بد، زشت

امروز، یعنی روز 13 آبان که روز استکبارستیزی است گذرم افتاد به مرکز شهر شیراز. جایی که مدیران تصمیم‌گیر و سرشار از بلاهت با ایجاد راه‌بندان در شلوغ‌ترین خیابان شهر(خیابان زند) که از قضا با توجه به مراکز درمانی بسیار، خیابانی پر از ترددهای اورژانسی است، و ایجاد ترافیکِ قفلِ چندین کیلومتری(بلوار چمران، میدان دانشجو، خیابان ساحلی، کنارگذر ساحلی...) هزاران نفر از مردمی که به واسطه تصمیم‌های سفیهانه، وقت و اعصاب‌شان را در ترافیک از دست داده بودند را به نفرت از استکبارستیزی(!) واداشته بودند!

چند ساعتی که امروز توی ترافیک از درد پای چپ ناشی از کلاج گرفتن‌های مداوم رنج می‌بردم، دیالوگ‌های فیلم «خوب، بد، و زشتِ» سرجیو لئونه را مرور می‌کردم و با خود می‌اندیشیدم که اگر مدیران این مملکت به جای جلسه‌های مداوم و حرف‌های مزخرف، «وسترن اسپاگتی» می‌دیدند، حال و روز این روزهایمان به قطع بهتر از این بود...

«تاکو: خدا با ماست، چون از یانکی‌ها متنفره.

بلوندی: خدا با ما نیست، چون از احمق‌ها هم متنفره.»

(The Good, the Bad, and the Ugly-1966)

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی