نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

فرمان را بچسب

مرحوم سید حسن حسینی در کتاب براده‌هایش درباره‌ی نسبت شاعر با نقد، تعبیر ظریفی دارد. این که شاعر چونان راننده است و نقد چون آینه‌ی اتومبیل. نه باید غافل از آن بود و نه باید بر آن تمرکز کرد. نه عاقلی می‌تواند اهمیت آینه را منکر شود و نه می‌تواند اصالت داشتن‌ش را ادعا کند!

این نمونه نه تنها درباره‌ی شعر به تنهایی نیست بل‌که به جهان هنر هم محدود نمی‌شود. تا آن‌جا که عرصه‌ی بیان و اندیشه صحن گسترده، این حقیقت می تازد. حکایت ما و تردید در کابوس میان "دره" و "تصادم" همین است...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سه پرده با ضمیرهایی که مرجع خود را پیدا می‌کند

پرده‌ی یکُم:

«البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» = در این صورت اگر مدعی بتواند بینه اقامه نماید و به این وسیله ادعای خودش را برای حاکم ثابت کند فهو المطلوب اگر قادر نبود باید منکر سوگند شرعی در نزد قاضی یاد نماید.1

پرده‌ی دوم:

بدون دلیل، گمان بد بردن به مؤمن و جاری ساختن آثار آن بر او، حرام‌ و بلکه از گناهان کبیره به شمار آمده است.2

پرده‌ی سوم:

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می‌فرماید: «من بهت مؤمنا أو مؤمنة أو قال فیه ما لیس فیه أقامه الله تعالى یوم القیامة على تل من نار حتى یخرج مما قاله فیه - هر کس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند یا درباره او چیزى بگوید که از آن مبراست خداوند در روز رستاخیز وى را بر تلى از آتش نگه دارد تا از حرف خود درباره او برگردد. امام على علیه السلام می‌فرماید:«لا قحة کالبهت - هیچ بى شرمى و وقاحتى چون بهتان زدن نیست»، و نیز می فرماید: «البهتان على البری ء أعظم من السماء - بهتان زدن به آدم بیگناه بزرگتر از آسمان است.»3


+++

1. مؤسسه‌ی خانه‌ی حقوق آریا: http://www.aria-law.com/Data-View.aspx?lang=fa&id=1077

2. ویکی فقه(نقل از وسائل الشیعه و رسائل شهید ثانی):  http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D9%87%D9%85%D8%AA

3. کتاب‌خانه‌ی طهور: http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=7649

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سلام؛ آقای رییس جمهور

ساعت 2 بامداد، شنبه 25 خرداد 1392:

تازه صندوق را فک پلمپ کرده‌ایم. هنوز در شور و حال استقبال شگفت‌انگیز مردمیم. در سرآزیر شدن تعرفه‌ها نام «حسن روحانی» خودنمایی می‌کند. اکثر نامزها نماینده‌ی سر صندوق نداشتند. همان نماینده‌ی آقای رضایی هم قبل از شمارش رفته بود. بین دوستان سر صندوق تا جایی که می‌دیدم و می‌شناختم و بحث می‌کردیم هیچ‌کدام حامی آقای روحانی نبود. دسته بندی کردیم و شمردیم. دقیق. حتا یک رأی شبهه‌ناک هم نبود. وقتی هیچ نگاه منتقدی جز نگاه پروردگار نبود اعلام کردیم آقای حسن روحانی «894» رأی... فرقی نداشت. حتا آن 11 رأی پاک آقای «سید محمد غرضی». ما عهد بر شرف و تقوا و ایمان داشتیم. برای حفظ یک یک رأی‌های شما...

+++

1. از رییس جمهور قانونی‌ام جناب حجت الاسلام دکتر حسن روحانی حمایت خواهم کرد، با تأیید و نقد منصفانه...

2. بر جمهوری اسلامی ایران و مردم شریف‌ش مبارک باشد... به خصوص آن 18 میلیون و 613 و 329 نفری که نام رییس جمهور را در تعرفه‌های‌شان نوشتند.

3. به لطف خدا تا این‌جا شاهد جنبه و اخلاق رأی‌نیاورندگان و حامیان‌شان بوده‌ایم. هم‌چنین از سوی رییس جمهور منتخب... ان شاء الله ادامه داشته باشد.

4. این سوآل را دوستان سبز از وجدان خود بپرسند: چرا نظامی که 11 میلیون رأی را جا به جا کرد، چند صد هزار رأی این انتخابات را تغییر نداد؟!

5. پیام این انتخابات: مردم ایران به دنبال اعتدال و میانه‌روی‌اند...

6. آقای روحانی هنگام ثبت‌نام انتخابات: «سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشای...»

7. بهترین زمان برای محاکمه‌ی دانه‌درشت‌های فتنه‌ی 88 همین حوالی است...

۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

پنج‌شنبه‌ی قبل از انتخابات تا شنبه‌ی بعد از انتخابات

آن‌هایی را که به استدلال رأی نیاوردن، کسی را کنار می‌زنند نمی‌فهمم! از آن‌ها عجیب‌تر برای من کسانی‌اند که فقط به خاطر احتمال زیاد رأی آوردن به کسی رأی می‌دهند.

اما دقت کردن در این خصوصیت که تا حدودی همه‌گیر هم هست نشان از یک خصلت جامع بین بیش‌تر ماست. یعنی «عدم تحمل شکست». ما دوست نداریم توی تیم بازنده باشیم. حتا اگر بدانیم بازنده به‌تر است. به قول دوستی رأی دادن‌مان شبیه شرط بستن در اسب‌دوانی‌هاست. نه به معنای حمایت بل‌که به معنای برد در سایه‌ی هم‌راهی با برنده است.

اگر این بی جنبه‌گی ما نبود بازار نظرسنجی‌ها و نظرسازی‌ها این‌قدر دم انتخابات گرم نمی‌شد. این‌قدر حجم تخریب‌ها زیاد نبود. این‌قدر به قطب‌سازی‌ها اقبال نمی‌شد. دیگر کسی بعد از انتخاب نشدنش از طرف اکثریت جِرزنی نمی‌کرد و اقلیت را به کف خیابان نمی‌کشید. چون به‌تر بودن را با بیش‌تر بودن طاق نمی‌زد...

ما مردم بی‌جنبه‌ای هستیم...

+++

1. برای نخستین بار دلم می‌خواهد رأی‌م مخفی باشد!

2. بازنده اگر جنبه‌ی باخت داشته باشد بُرده. برنده هم اگر جنبه‌ی بُرد نداشته باشد باخته... این را از سر اعتقاد می‌گویم.

3. مواظب باشیم حماسه‌ی امسال‌مان را مثل 4 سال پیش از این، خودخواهی‌ها و حماقت‌های دیگران به به خاک و خون نکشد.

4. امسال اصرار داشتم سر صندوق باشم. اعتمادم به سلامت انتخابات را می‌خواهم عینی کنم. پیش‌نهاد عاقلانه به کسانی که مرددند این است که یک دوره ناظر صندوق بشوند...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

درباره‌ی کاندیدایی که رأی مرا می‌گیرد

«زیاد تو زنده‌گی خطا کرده‌ام، خیلی بیش‌تر از تو؛ برای همین با آدم خطاکار راحت‌ترم. آدمی که یک‌بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن‌تر است از آدمی که تابه‌حال پاش نلغزیده... این حرف سنگین است... خودم هم می‌دانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آک‌بند در آمد، فلزش معلوم می‌شود، اما فلز خطاکرده رو است، روشن است... مثل این کف دست، کج و معوج خط‌ش پیداست. از آدم بی‌خطا می‌ترسم، از آدم دو خطا دوری می‌کنم، اما پای آدم تک‌خطا می‌ایستم... با منی؟» (قیدار-32/رضا امیرخانی)


+++
1. بعضی‌ها آن‌قدر دایره‌ی خودی را تنگ کرده‌اند که دماغ خودشان هم از دایره خارج است!
2. امیرخانی دیگر برایم حتا نویسنده‌ی محبوب "هم" نیست! اما این نوشته یک جورهایی کل حرف من بود!
3. مطلبی از این قلم درباره‌ی تبلیغات شورای اسلامی شهر کازرون. و قابل تعمیم... (اینجا)

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

حتا اگر بدت بیاید...

این را برای ثبت در تاریخ می‌نویسم:

«سیاستِ حوزه، بیمار است...»

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

کاندیدای من خطا خواهد کرد

انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، برای من از جهت دیگری اهمیت ویژه دارد. اگر حیات و توفیق به 24 خرداد برسد من هم مثل اکثر مردم رأی خودم را می‌دهم. آن هم به یکی از نامزدهای حاضر. اگر چه هنوز از این که کیست مطمئن نیستم! اما هر کدام باشند می‌دانم که کامل نیست. من به کسی رأی خواهم داد که به نقص‌هایش واقفم. می‌دانم ایرادهایی دارد. به کسی که اطلاع دارم و پذیرفته‌ام آینده‌اش را که خطا خواهد داشت. این را می‌دانم. و از همان لحظه‌ای که نامش را می‌نویسم خبر دارم.

وقتی می‌دانم او هم خطا می‌کند، نه امروز برای تبلیغش تا حد معصوم بالا می‌برمش و نه فردا روزی که خطا کرد در حد منحرف از دین و انسانیت زمینش می‌زنم. و خوب می‌فهمم «لاتری الجاهل الا مفرطاً او مفرّطا» را...(جاهل را نمی‌بینی، مگر تندرو یا کندرو!- روایتی از حضرت امیر)

می‌دانم اگر همه‌ی مردم هم مثل من فکر کنند و هم‌رأی من شوند معجزه نمی‌شود و باز هم اشکال‌هایی پیش خواهد آمد. و از آن سو هم اگر همه‌ی مردم خلاف نظر من را داشته باشند و دیگری را رییس جمهور کنند، اسلام و مُلک خداوند مخدوش نمی‌شود. پس تقلا نمی‌کنم. برای تبلیغ دروغ نمی‌گویم و یقه‌دری نمی‌کنم. برای ضد تبلیغ هم فحاشی و تهمت را جایز نمی‌کنم!

سعی می‌کنم چشم‌هایم را باز کنم. تا بهترین انتخاب ممکن را داشته باشم. صبح روز بیست و پنجم هم هر چه شد خیر است و شکر می‌کنم خدا را...



+++

نقل این مطلب در سایت سلمان فارسی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

عدالت بهتر است یا پیش‌رفت؟

خیلی عذر می‌خواهم. می‌دانم این‌جا کلاس درس نیست. اما لازم شده است بگویم این را. برای «عدل» چند تعریف آمده که معروف‌ترین و مقبول‌ترین‌شان این دو است:

1. اعطاءُ کلُّ ذی حقٍ حقَّه (هر صاحب حقی را به حقش رساندن)

2. جَعلُ کلُّ شیءٍ فی موضعِه (هر چیز را در جای خودش قرار دادن)

تعریف دوم از حیث جامعیت و مانعیت بر اولی ارجح است. با این مبنا نگاهی می‌کنیم به تبلیغات(بخوانید ضدتبلیغ!) بعضی دوستان حامی آقای جلیلی در مخالفت با آقای قالی‌باف. این دوستان سخنان آقای قالی‌باف که «پیش‌رفت مقدمه‌ی عدالت است و عدالت بدون پیش‌رفت در بهترین حالت یعنی تقسیم عادلانه‌ی فقر...» را به شدت تخطئه می‌کنند از این جهت که عدالت برای ایشان اولویت ندارد. در مقابل جناب آقای جلیلی که عدالت را مقدم بر پیش‌رفت می‌دانند.

پرسش نگارنده از این دوستان این است: بنا بر تعریف دوم. آیا «شیء» مقدم و اولا بر عدل است؟! توضیح این‌که اگر چیزی برای قرار دادن در مکان خودش نباشد از اساس عدالت بی معناست. چه طور می‌شود چیزی نباشد و عدل معنا داشته باشد؟! این «چیز» همان پیش‌رفت است. پیش‌رفت تقدم اولویتی بر عدالت ندارد اما به اصطلاح مقدمه‌ی جزئیه‌ی عدالت است.

نکته‌ی اصلی این‌جاست که این گونه بهانه‌جویی‌ها از اساس باطل است. در اصل این دو بدون هم بی‌هویت‌اند. دهه‌ی چهارم انقلاب از طرف حضرت رهبری به «پیش‌رفت و عدالت» نامیده شده و خود ایشان هم در توضیح آن چنین فرموده‌اند:

«نه عدالتِ بدون پیشرفت مطلوب است، نه پیشرفتِ بدون عدالت. عدالت بدون پیشرفت یعنی برابری در عقب‌ماندگی، برابری در فقر؛ این را نمی‌خواهیم. پیشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمی‌کنیم؛ پیشرفت، همراه با عدالت. باید فواصل طبقاتی کم بشود.» (یکم فروردین 1387)

عالمان این جور وقت‌ها می‌گویند:«در خانه اگر کس است، یک حرف بس است...»

+++

1. با این مشکلات مدام بلاگفا دارم جدی به بیان فکر می‌کنم. مثلن این‌جا: http://omanfi.blog.ir

2. تصویر بالا حکایت بعضی‌هاست با بعضی‌های دیگر! از جهت مدعیانِ تهی...

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

توهم مقبولیت اجتماعی

اعتقاد راسخ دارم که داشتن رأی و هوادار، یا کم و زیاد بودنشان فی نفسه نه دلیل بر خوب بودن است و نه دلیل بر بد بودن. به تعبیر حضرت رهبری گاهی کمک خداوند بر نصیب شدن توفیق خدمت است و گاهی به سلب این توفیق. اما این که دوستانی از جنس هوادارن آقای جلیلی حضور گسترده و استقبال قابل توجه قم‌نشین‌ها را دلیل بر غلبه‌ی رأی ایشان می‌دانند به عقیده‌ی نگارنده واضح البطلان است.

از طرفی پای‌گاه اصلی رأی ایشان شهر قم است. جایی که پای‌تخت جریان پایداری است. پس نمی‌شود از حضور قم استنتاج کرد که ایشان پیش افتاده‌اند. از سوی دیگر جنس هواداران آقای جلیلی افراد در صحنه‌اند. بدون شک افرادی که با احساس تکلیف رأی خودشان را پیدا می‌کنند و از شور جوان حزب اللهی بودن هم برخورداند، برای تبلیغ در صحنه‌اند.

اما نکته‌ی دیگر و قابل توجه سابقه‌ی این جماعت است. در انتخابات مجلس نهم در قم همین جماعت همه‌ی توان خود را خرج رأی نیاوردن آقای لاریجانی و رأی آوردن آقای ذوالنوری کردند. جالب این‌جاست که در همین شهرستان قم آقای لاریجانی که مغضوب این جریان بودند و خط قرمزشان محسوب می‌شدند با رشد رأی حدود 40 هزار نسبت به دوره‌ی پیشین مواجه شدند و جناب آقای ذوالنوری در حالی که رأیشان در انحصار این جماعت هم نبود نفر چهارم انتخابات شدند و از مجلس نهم بازماندند.

شاید آقای جلیلی رییس جمهور شوند. شاید رأی قاطبه را هم به دست آورند(اگر چه بعید است) اما غرض از نگاشتن این سطور دفع توهم از دوستانی‌ست که ساده‌انگارانه تصور می‌کنند اقبال مردمی همیشه با آنان بوده و همیشه با آنان خواهد ماند...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

بصیرت یعنی این‌که همه «شیطان اکبر»اند!

برای کسی که ناظر انتخابات‌های گذشته بوده واضح است که بعد از فتنه‌ی 88 به طور خاص صف‌بندی انتخاباتی شکل دیگری گرفته. طبیعی است که بعضی از نیروهای قدری که حرفی برای گفتن داشته‌اند خام صحنه‌ی غبارآلود شده و از دایره‌ی جمهوری اسلامی خارج شدند. و در نتیجه‌ی طبیعی آن انتخابات و آرایش نامزدها محدودتر از گذشته می‌شود. کسانی در انتخابات حاضر و تأیید می‌شوند که در بدتریت حالت پتانسیل فعال شدن علیه نظام را با محرک فتنه نداشته‌اند. به عبارتی دشمن نبودنشان محرز است. این آرایش را در انتخابات جاری می‌شود دید. نیروهای منتقد نیز افراد معتدلی هستند. مسیرشان مسیر انقلاب است. تفاوت‌ها به طور عمده در سرعت حرکت است.

اما نکته‌ی جالب این است که با تغییر صف‌بندی‌ها یک عنصر ثابت همیشه بوده و هست. آن هم حمله‌ها و تخریب‌هاست. هر چه دایره‌ی رقیبان تنگ‌تر می‌شود و نزدیکی فکری بین این جماعت حاصل می‌شود، باز هم جنس حمله‌ها همان است که بود. با این تفاوت که قبلن به افراطی‌های مخالف، بعدها به مخالفین معتدل و حالا به هر کسی که ذره‌ای اختلاف نظر داشته باشد!

به تصور نگارنده کاری نمی‌شود برای این فضای کثیف کرد. جز این که دعا کنیم و تیر آخرمان را این طور پرتاب کنیم که:

«بعضی‌ها نقطه‌ درگیری را اشتباه می‌کنند؛ خمپاره و توپخانه‌ خودشان را آتش می‌کنند به سمت یک نقطه‌ای که آن‌جا دشمن نیست، آن‌جا دوست است. بعضی‌ها رقیب انتخاباتی خودشان را «شیطان اکبر» به حساب می‌آورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحی که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتی که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئی؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالی که زید و عمرو هر دو ادعای انقلاب و اسلام می‌کنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیری با دشمن را مشخص کنیم.»(حضرت رهبر)

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی