نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

خراب

قم «آرامش‌گاهِ حرم» داشت، «حاضریِ سه‌شنبه‌ی جمکران» داشت، «بارانِ او» داشت... اما قم فقط این نبود.

آن روزها که قم بودم، گاهی که مثل الآنم «خراب» می‌شدم، می‌رفتم «گل‌زار»... می‌نشستم پایین پای شیخ محمدجواد انصاری یا همان «انصاری همدانیِ» خودمان! «یاسین»ی هدیه می‌کردم و دخیل می‌بستم به دلِ سوخته‌ی این مرد، به نیت دلِ مُرده‌ام...

ای روزگار... من باقی مانده‌ام را سر مزار «دل‌سوخته» جا گذاشته‌ام. چیزی نمانده از من، جز این خرابه‌ی خراب... ای روزگار... اُف بر توی ای روزگار...

خاطره

شیخ محمدجواد انصاری همدانی

قم

۹۵/۰۲/۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۳

اللهم ارزقنا زیارته فی قم المقدسة
سلام
خاصیت قم همین بود.
هیچی که توش نبود اقلش این بود که کنج خلوت زیاد داشت.
آه...آه...آه
واقعیت سوسک زده
یکزمانی بعد از حرم باید حتما می رفتم قبرستان شیخان ، باید می رفتم سراغ اقا جواد ملکی تبریزی ، این اواخر ولی دیگر ناامید شده بودم نمی رفتم ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.