نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

دیاثت و بلوغ بلاغت

فصاحت، یک صفت مطلق است. به عبارت دیگر یک سخن اگر فصیح باشد، همیشه و همه جا فصیح است. یعنی صفت فصاحت نسبت به خود کلام سنجیده می‌شود. بر خلاف آن بلاغت است. سخن فصیح می‌تواند به تناسب شرایطی و موقعیتی و مخاطبی بلیغ و با شرایط دیگری نابلیغ باشد.
کم‌تر کسی است که مرا بشناسد و از ارادت ویژه‌ای که به حضرت جوادی داشته و دارم بی خبر باشد. در سال‌های گذشته هم جز با همین تعبیر «حضرت جوادی» و «استاد» یادشان نکرده‌ام. اما با دیدن سخنان حضرتشان در دیدار با آقای محمدرضا عارف لازم دیدم عدم بلاغت سخن را به یاد بیاورم.

واژه‌ی «دیاثت» و «دیوث» از واژه‌هایی‌اند که بار معنایی اصلی‌شان در محافل علمی و دینی مُراد بوده و هست. اما آن چه این واژه‌ها در انتقال کسب کرده‌اند، رکاکت و استهجان ویژه‌ای است که این واژه‌ها را تنها در شان دشنام‌گویی می‌آورد. بی شک انتظاری نیست که در محفل علمی از فرهنگ عوامی متابعت شود اما در دیداری که سهمی از مخاطب اهل علم ندارد و بار رسانه‌ای عوامانه دارد، این واژه در ابتذال استعمال شده و بویی از بلاغت نبرده. ناگفته نماند که حضرت «استاد» همواره از بلاغت اندکی در مجامع عام و عوام برخوردار بوده‌اند و به قطع بحث از کبرویت و صغرویت معضل بی‌کاری در میان مدیران سیاسی، یا تفکیک ماهیت علم انسانی و حیوانی درباره بیماری‌های مشترک انسان و دام و بخش قابل توجهی از سخنان حضرت ایشان در خطبه‌های جمعه‌ی قم بر همین اساس مطلق تناسبی با مخاطب نداشته‌اند و موصوف بلاغت نبوده‌اند.
به خصوص در فقره‌ی اخیر با بیان «کسی که بی‌گانه را راه می‌دهد دیوث سیاسی است.» ناخواسته جماعت متشرع را به هتاکی کشیده‌اند.
هر کسی می‌داند «میمون» و «میمونة» از واژه‌های عربی و به معنای «خوش‌یُمن» و «مبارک» به عنوان نام قرار می‌گیرند. اما نه حضرت ایشان و هیچ کس دیگر که در جامعه فارسی‌زبان زندگی می‌کند نام فرزندانش را «میمون» نمی‌گذارد. و این امتناع نه از سر انکار معنای اصلی واژه، که به دلیل واضح کژتابی زبانی موجود است. کاش علمای بزرگوار و دیگر افراد صاحب تریبون به بلوغ بلاغی می‌رسیدند و  درباره گزینش واژه‌هایشان به اندازه نام فرزندانشان دقت می‌فرمودند.
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

سال هزار و سی‌سد و سیاست

داشتن اختلاف نظر با رهبری نه تنها نقطه ضعف نیست، بل‌که امری طبیعی برای هر فرد دارای جهان‌بینی شخصی است. این اختلاف نظر می‌تواند در حوزه نظر، کلی یا جزیی باشد. در تاریخ جمهوری اسلامی هم هر رییس جمهوری در مواردی با رهبر وقت، اختلاف نظر و سلیقه‌هایی داشته، و از این جهت اختلاف‌های جاری بین رییس و رهبر فعلی جمهوری اسلامی اتفاق تازه‌ای نیست. حتا در مواردی خبر درگیری‌های نظری بین این دو مقام درز کرده است و یا تا حدی به مرتبه فعل رسیده است که در نهایت با توجه به جای‌گاه قانونی هر کدام تعیین تکلیف شده. اما چیزی که باعث می‌شود دوره کنونی بی سابقه به حساب بیاید اعلان این دو مقام در رد نظر مقام دیگر است. دیگر نه تنها خبری از پرده‌پوشی‌های گذشته نیست، بل‌که هر کدام به جز نقد مواضع یک‌دیگر، به کلیدواژه‌های هم حمله می‌کنند و روی سخن و مقام بیان‌شان را نیز از دایره خطاب به میان مردم می‌آورند.

حسن روحانی «من انقلابی‌ام» که کلیدواژه‌ی ابداعی رهبری است را به چالش می‌کشد و رهبری اصطلاح ابداعی «برجام دو و سه»ی روحانی را محکوم و تفسیر به جنایت و خیانت می‌کند. آن هم در دو دیدار عمومی و مردمی و نه در بیت یا حسینیه امام. حسن روحانی علیه موضع رهبری درباره اقتصاد مقاومتی توییت می‌کند و ارتباط با دنیا را معنای اقتصاد مقاومتی معرفی می‌کند. رهبری هم صریح‌تر از همیشه کنایه‌ی ابلغُ مِنَ التصریح می‌آورد که برجام بر خلاف تصریح دولت خسارت است.

از همه‌ی این‌ها گذشته وقتی رهبری در دیداری عمومی خطاب به دولتی که بیش از نیم عمرش گذشته و شاکله‌ی نظری و نیروی انسانی‌اش بر مبنایی استوار شده (که واضح است مخالف نظر رهبر است) امر به تغییر منش می‌کند و می‌خواهد آغوش دولت را برای عده‌ای باز کند که تا امروز مخالفان هم بوده‌اند، دور از حکمت است که این امر را واقعی دانست! به عبارت دیگر شخص رهبری هم می‌داند که با این امر نه دولت منش خود را عوض می‌کند و نه معقول است که بدنه‌ی انسانی دولت را تغییر گسترده بدهد. ضمن این که تغییر در این نگرش احتیاج به تغییر مبنای نظری دارد و با دستور و توصیه شدنی نیست. پس رهبری باید هدف دیگری داشته باشند و که به نظر می‌رسد آن هدف هزینه‌سازی برای رفتار فعلی دولت است.

با این توضیح، آغاز سال جدید حکایت از سالی سخت برای سیاست کشور دارد که می‌تواند به بحران‌های اساسی ختم شود.

۲۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

سکوت به سبک شتر دو ساله

مدت‌هاست نقدهایی که به روند فعالیت‌ها و موضع‌گیری‌های دولت دارم را برای خودم نگه می‌دارم! یا محدودشان می‌کنم به جمع‌های خصوصی و دوستانه. در فضای مجازی هم مدتی است تنها هم‌راهی‌هایم با دولت فعلی را بیان می‌کنم. تکلیفم اما با خودم روشن است. نقدهای مبنایی‌ام به جهت‌گیری‌ها هم پا برجاست. اگر سکوت می‌کنم یا تنها خوبی‌ها را می‌نویسم به خاطر جماعت غیرمنصف منتقد است. معتقدم همان طور که فضای رسانه‌ای نقد در دولت پیش، به طور غالب اهل حق نبود و اگر کلمه‌ی حقی هم می‌گفت، «یُراد بها الباطل» بود، امروز هم همان خباثت متعفن رسانه‌ای با آدم‌های دیگری نقاب منتقد زده است. تفاوت در کمی ریش بیش‌تر و ژست‌ها و شعارهاست! وگرنه در این همه نقدی که می‌نویسند و این لحن‌های هتاکانه دغدغه‌ی خیر کم‌تر می‌بینم.

شما تصور می‌کنید اگر برای اجرای برجام، واردات پساتحریم و محیط زیست و... نقدی می‌گویند و می‌نویسند برای شفاف‌سازی و یا با اراده‌ی اصلاح امور است؟! باور نمی‌کنم! این جماعت هم اگر در چنین جایگاهی بودند با واردات، تورم روانی را کنترل می‌کردند، با چاپ اسکناس درآمد می‌ساختند... همان طور که منتقدان دولت قبل در کم‌تر چیزی از عیب‌های احمدی نژاد عقب ماندند!

فحش‌های چارواداری مدعی‌های اخلاق رسانه‌ای از ترس است. نه ترس از برجام و نفوذ، از تثبیت شدن ریاست جمهوری دوره بعد روحانی! غریق‌هایی که به هر حشیشی چنگ می‌زنند و دیگر حواس‌شان به خرقه ریایی سال‌های درازشان نیست. من به آقای روحانی رای نداده‌ام اما این جماعت ماکیاول می‌خواهند با هر دغلی کشور را به زعم خودشان از این خطر نجات دهند!!!

حضرت امیر فرمود: «کُن فی الفتنۀ کابن اللبون...» وقتی فضا غبارپوش شد مثل شتر دو ساله باش که نه شیر می‌دهد نه سواری. مدتی است سکوت می‌کنم مبادا اوباش رسانه‌ایِ مدعی پایبندی به اصول، ذره‌ای مجال سواری داشته باشند.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

حتا اگر بدت بیاید...

این را برای ثبت در تاریخ می‌نویسم:

«سیاستِ حوزه، بیمار است...»

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

شاید جبهه پایداری

رشد قارچ‌گونه‌ی دسته‌ها و گروه‌ها نزدیک به زمان انتخابات اتفاق تازه‌ای نیست. اما اتفاقی مانند "جبهه‌ی پایداری" تا حدودی شرایطش خاص‌تر از بقیه است. چرا که شعارهایی فراتر از انتخابات سر می‌دهد. اما این جبهه چیست؟ از نظر افراد و مواضع و شعارها، تا حد زیادی بازسازی رایحه‌ی خوش خدمت است. اما در مورد علت این تغییر عنوان شاید بشود آن را تغییر موضع چراغ خاموش ارزیابی کرد. چرا که آن عنوان برای ساختن جریان «احمدی‌نژاد در مقابل ضد انقلاب» هزینه شد! اما امروز با مواضعی که همان جریان در مقابل یاران احمدی‌نژاد با عنوان جریان انحرافی داشته، در عمل موضع جدید در همان عنوان سابق یک عقب نشینی و اقرار تلویحی به خطاست که مطلوب نیست! از طرفی مواضع بزرگان این جبهه نسبت به هم چندگانگی بزرگی را فریاد می‌زند و از طرفی تقابل صدر و ذیل مواضع عموم‌شان واضح به چشم می‌آید. اگر چه همه‌ی اهالی جبهه‌ی پایداری در اعتقاد به وجود جریان انحرافی و تقابلش با چیزی که جریان اصیل می‌نامند متحدند، اما اوج اختلاف نظرشان در مورد میزان تقصیر رییس جمهور در این انحراف است. در میان بزرگان این جریان بعضی احمدی نژاد را از ایستادن در مقابل رهبری تبرئه می‌کردند و او را در اوج ولایت پذیری می‌دانستند و در عین حال بزرگان دیگری از همین افراد تا جایی پیش رفتند که او را مسبب فتنه‌ی بزرگ‌تر خواندند و اعلام کردند در ماجرای 11روزه رییس جمهور در انتظار آشوب و تظاهرات حامیانش بوده! و حتا بالاتر از این او را مسحور و جادو شده معرفی کردند! همین طور یکی از نکات جالب در مواضع عموم جبهه‌ی پایداری تعارضی‌ست که در موضعشان در قبال افراد وجود دارد. از طرفی در مورد احمدی‌نژاد قائل به انصاف‌اند. یعنی باید نکات مثبت و فعالیت‌های ارزشمندش را ستود و در عین حال ایراداتی کلی به مسائلی مثل همین غیبت 11روزه وارد می‌کنند. اما در مقابل، سکوت افرادی مثل لاریجانی را بعد از انتخابات ناشی از عدم ولایت‌پذیری‌اش معرفی می‌کنند و تا آن‌جا پیش می‌روند که این خطا را موجب احباط اعمال مثبتش می‌دانند. و حتا از این تندتر، تمام اختلافشان را با اجماع اصول‌گرایان در حد انتخاب لاریجانی و امثالش در انتخابات خلاصه می‌کنند. به وضوح اتهامی که به رییس مجلس وارد می‌کنند در حد عدم تبعیت تام -در مقطعی- از رهبری‌ست و در مورد رییس جمهور اتهامشان در حد براندازی و شبیه به آن!
اما شاید مهم‌ترین تردید در مورد این جبهه نحوه‌ی شکل‌گیری آن است که بر پایه‌ی نفی بنا شده و نه اثبات. به عبارت دیگر تئوری‌ها و شعارها در مقابل همان جریان انحرافی‌ست و نه موضع اثباتی. و همین عامل باعث می‌شود ملغمه‌ای از افراد با تفکرات ناهمگون و به صرف مخالفت با یک فرد یا یک جریان شکل بگیرد. همان عاملی که باعث می‌شود جریان اصلاح طلبی طیفی گسترده از منتقد مصلح تا سلطنت طلب و ضد دین را شامل شود، در صورت موفقیت هر جریان سلبی می‌تواند اختلافات عمیقی را مثل اختلافات زمان اصلاح طلبان به بار بیاورد.
اگر چه هنوز جبهه‌ی پایداری در موقعیت کنش جدی نبوده که بشود ارزیابی‌اش کرد اما نقاط سیاهی مثل گلایه‌ی آیت الله مهدی کنی نسبت به این قضیه و هم چنین نقض بهترین و بزرگ‌ترین شعارشان مبنی بر ولایت پذیری در ماجرای دفع حد اقلی و جذب حد اکثری در آغاز راهشان ثبت شده. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی