نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

دیاثت و بلوغ بلاغت

فصاحت، یک صفت مطلق است. به عبارت دیگر یک سخن اگر فصیح باشد، همیشه و همه جا فصیح است. یعنی صفت فصاحت نسبت به خود کلام سنجیده می‌شود. بر خلاف آن بلاغت است. سخن فصیح می‌تواند به تناسب شرایطی و موقعیتی و مخاطبی بلیغ و با شرایط دیگری نابلیغ باشد.
کم‌تر کسی است که مرا بشناسد و از ارادت ویژه‌ای که به حضرت جوادی داشته و دارم بی خبر باشد. در سال‌های گذشته هم جز با همین تعبیر «حضرت جوادی» و «استاد» یادشان نکرده‌ام. اما با دیدن سخنان حضرتشان در دیدار با آقای محمدرضا عارف لازم دیدم عدم بلاغت سخن را به یاد بیاورم.

واژه‌ی «دیاثت» و «دیوث» از واژه‌هایی‌اند که بار معنایی اصلی‌شان در محافل علمی و دینی مُراد بوده و هست. اما آن چه این واژه‌ها در انتقال کسب کرده‌اند، رکاکت و استهجان ویژه‌ای است که این واژه‌ها را تنها در شان دشنام‌گویی می‌آورد. بی شک انتظاری نیست که در محفل علمی از فرهنگ عوامی متابعت شود اما در دیداری که سهمی از مخاطب اهل علم ندارد و بار رسانه‌ای عوامانه دارد، این واژه در ابتذال استعمال شده و بویی از بلاغت نبرده. ناگفته نماند که حضرت «استاد» همواره از بلاغت اندکی در مجامع عام و عوام برخوردار بوده‌اند و به قطع بحث از کبرویت و صغرویت معضل بی‌کاری در میان مدیران سیاسی، یا تفکیک ماهیت علم انسانی و حیوانی درباره بیماری‌های مشترک انسان و دام و بخش قابل توجهی از سخنان حضرت ایشان در خطبه‌های جمعه‌ی قم بر همین اساس مطلق تناسبی با مخاطب نداشته‌اند و موصوف بلاغت نبوده‌اند.
به خصوص در فقره‌ی اخیر با بیان «کسی که بی‌گانه را راه می‌دهد دیوث سیاسی است.» ناخواسته جماعت متشرع را به هتاکی کشیده‌اند.
هر کسی می‌داند «میمون» و «میمونة» از واژه‌های عربی و به معنای «خوش‌یُمن» و «مبارک» به عنوان نام قرار می‌گیرند. اما نه حضرت ایشان و هیچ کس دیگر که در جامعه فارسی‌زبان زندگی می‌کند نام فرزندانش را «میمون» نمی‌گذارد. و این امتناع نه از سر انکار معنای اصلی واژه، که به دلیل واضح کژتابی زبانی موجود است. کاش علمای بزرگوار و دیگر افراد صاحب تریبون به بلوغ بلاغی می‌رسیدند و  درباره گزینش واژه‌هایشان به اندازه نام فرزندانشان دقت می‌فرمودند.

آیت الله العظمی جوادی آملی

دیوث سیاسی

سیاست

فصاحت و بلاغت

محمدرضا عارف

۹۵/۰۲/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
و آخِرُ دعوانا اَن الحمدُ لله رب العالمین.../طلبه اُ منفی

نظرها : ۸

نقد «حضرت استاد» برای شما... خنکیِ دل برای ما!

پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
شما هر وقت خواستی فحشتو میدی دیگه چی‌کار با این حرفا داری :)
آقاگل ‌‌‌‌
توضیحات لازم و واجبی بود.
محمدمهدی علی بابایی
سلام اخوی
اعیاد شعبانیه مبارک
یه سوال:
دیوث و دیاثت قبل از انتقال بار معنای رکیک نداشته؟
اینطور که به ذهنم میاد حدیثی از پیامبر داریم که این واژه را زشت و ناپسند می دانند و فقط در مورد افراد خاصی میفرمایند که استعمالش بلااشکال است.
البته شما به کلمات واردتر هستید و سوالم فقط سوال است.
ضمن اینکه به نظرم قیاس الفاظ دیوث و میمون صحیح نیست. چون یکی در زبان فارسی معنای دیگر و دیگر با همان معنای عربی مورد استعمال است.
البته این هم اگر اشتباه است، بفرمایید تا یاد بگیریم.
تشکر
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
هر واژه یک لفظ داره، یک معنا. معنای یک لفظ می‌تونه خوب یا بد باشه. اما بحث این‌جا معنای «ما وُضِعَ له» نیست. «بارِ معنایی» با «معنی» متفاوته. این که دو واژه در برابر یک معنا باشند یعنی مترادف باشند ولی یکی شایسته‌تر برای استعمال باشه از بار معنایی منشا می‌گیره. این که بار معنایی چه طور ایجاد میشه جای بحث مفصل داره. مثلن گاهی به خاطر صراحته. یعنی در معانی زشت، کنایه پسندیده‌تر از تصریحه. همون طور که شما می‌دونی الفاظی مثل «ادرار» و «مدفوع» و «وطی» و... که در فقه بحث میشند هیچ کدوم وضع اولیه نیستند و به عبارتی همه کنایی و مجازی هستند که البته بعدن حقیقت پیدا کرده‌ند.
این که لفظ دیوث برای معنای زشتی بوده یعنی متضاد لفظ غیور، جای بحث نیست. و این که نسبت دادن معنای زشت با هر لفظی به کسی که لایق اون معنا نیست ناپسنده هم واضحه.
بحث این جا بار معناییه. این بار معنایی که به فحش تبدیلش کنه ظاهرن در عربی نبوده به قرینه این که معصومان ازش استفاده کردند در حالی که از فحش دادن به کافر و مشرک هم نهی کرده‌ند.
اون مورد هم قیاس نیست. دقیق‌تر اینه که عرض کنم مثال هم نیست، نظیره. اما اگر قیاس هم باشه فارقی نداره. چون در بار معنایی اهمیتی نداره ریشه‌ی واژه کجایی باشه، مهم اینه که بار معنایی لفظ در یک زبان یا حتا یک منطقه و یک قوم منفی یا مثبت باشه. و هم میمون و هم اون لفظ دیگه بار معنایی ناپسندشون در یک زبانه.
کارشناسی حقوق
مالفظ داریم واین لفظ دربرابرمعناقرارداده میشودکه بهش میگن وضع
دراصطلاح اصول فقه وقتی میگوییم وضع لفظ بعنی قراردادن لفظ دربرابرمعنا
مثلاکسی نام فرزندخودرازیدمیگذارد که دراین مثال فرزندموضوع له است کلمه زیدموضوع است؛پدرواضع است وعمل پدررووضع میگویند.
وقتی وضع صورت گرفت لفظ برمعنادلالت میکندمثلاوقتی میگن زیدکسانی که ازنامگذاری اطلاع یافتندمیفهمندکه که منظورنوزادهست
پس وضع یکی ازاسباب دلالت است که لفظ رومیگن دال ومعنارومیگن مدلول وبه اعتباری مفهوم
وضع لفظ خودش اقسامی دارد1_وضع تعیینی یاتخصیصی2_وضع تعینی یاتخصصی
صاحب کفایه تعبیروضع تعیینی وتعینی روبکاربرده وحاج میرزاهادی سبزواری ازتعبیروضع تخصیصی وتخصصی استفاده کرده
اماوضع تعیینی یاتخصیصی یعنی قراردادن لفظ دربرابرمعنایی معین مثل مثالی که دربالاعرض شد
ووضع تعینی یاتخصصی یعنی اینکه لفظ درمعنایی دیگر( یعنی غیرازمعنای موضوع له)بکاررودالبته یه نکته داره واون اینکه باقرینه ومناسبتی به کارمیرودواصطلاحابه طورمجازاستعمال شودالبته بایداین استعمال به قدری زیادشودکه بعدازمدتی لفظ که بدون قرینه به کاربرده شد همین معنای دوم فهمیده شود مثلاکلمه قانون ابتدای معنای خط کش داشته بعدبه واسطه استعمال زیاددرمعنای فعلی که معنای مجازیش بوده به کاررفته به گونه ای که اکنون فقط معنای دوم ازش فهمیده میشود
دولفظ داریم که فهم اینهاهم مهم هست یکی حقیقت ودیگری مجاز
اگه لفظ درماوضع له(یعنی همون معنایی که لفظ براش وضع شده)به کاربره حقیقت است واگرلفظ درغیرماوضع له (یعنی معنایی غیرازمعنایی که لفظ براش وضع شده)به کاررودمجازاست
بحث اینجاست که این کلمه به کاربرده شده توسط حضرت حوادی دربین مردم معنای بدروداره وبه اصطلاح دراین معنای بدحقیقت عرفی است ومردم این معناروازاون لفظ میفهمندونه معنای دیگر
مثلاکلمه دارایی درعرف معنی اموال ومطالبات شخصی میده ومردم ازلفظ داریی این معنی رومیفهمندولی دراصطلاح حقوق دارایی به غیرازاموال وحقوق مالی شامل دیون وتعهدات هم میشود ودرحقوق این معنافهمیده میشودکه متفاوت است
لفظ به کاررفته توسط حضرت استادجوادی لفظ مشترک یااشتراک معنوی است
مثل شیر: شیرهم معنی جانوردرنده میدهدهم معنی مایع جانبخش میدهدوهم معنی وسیله بازوبسته کردن لوله اب وگاز.
سید احمد برقعی
کی گفته که بلاغت به اینه که اگر کلمه ای معنای بدی پیدا کرده بود استعمال نشه؟
خیر
در بلاغت همین شرطه که مقتضای حال رعایت بشه.
کلام ایشون رو باید با اشعار هجوی بسنجید. وقتی پیامبر به حسان امر می کنه که شعر در هجو فلان سرکرده ی قریش بگه، می دونسته که اقتضای هجو چیه.
مقتضای این حال که کشور داره به تاراج استعمار میره و هیچ کدوم از آقایون صداشونم در نمیاد جز این نیست که طعنه ای به متصدیان امر زده بشه.
حضرت آقا رسما به اسرائیل و آمریکا میگن "مثل سگ دروغ میگن" یا ماجرای لاف در غریبی رو پیش میکشن.
این عین بلاغته که ما ناظر به روابط واقعی اجتماع بتونیم کلمات تند رو به جاش استفاده کنیم.
از شأن شما به دوره که فکر کنید آقای جوادی نمی دونستن این کلمه توی عرف فحش محسوب میشه.
بلاغت فقط ابعاد ادبی نداره، بلاغت وارد عرصه ی اجتماع میشه و توی اجتماع باید همه ی جهات لحاظ بشه ، نه فقط اینکه این کلمه قبح داره یا نداره.
وقتی کلام ما جنبه ی نهی از منکر داره و بناست در این کلام نفرت از کسانیکه این منکر رو انجام می دن برانگیخته بشه، اقتضای مقام چیز دیگه ایه.

من از عنوان مطلبتان اول فکر کردم که در مدح این بلاغت سخن رانده اید و گفتم چه خوب که یک نفر این خوبی را دید و تمجید کرد.
اما حالا می بینم شما هم هنوز آنچه حال کشور را آنقدر بد کرده که مجبورمان کرده مطابق آن حال چنین حرف بزنیم نمی بینید.
بد موافقم.
بدجور هم از حضرت جوادی، ناراحت.
اگر صرف «مطابقت با مقتضای حال مخاطب» برای بلاغت کلام کافی است پس فحاشی و به کار بردن کلمات رکیک توسط یک ادیب یا عالم دینی در جمع بی ادبان عین بلاغت است!
گرچه برای تلنگر به بی تفاوتی مسئولین نسبت به وضعیت کنونی واژه «دیوث سیاسی» مفید معنای مطلوب است اما با توجه به بار معنایی رکیکی که دارد حتی عرف هم که قسمتی از مخاطب را تشکیل میدهد صدور آن را از شخصیت وزینی مثل حضرت استاد جوادی صحیح نمیداند پس حتی طبق تعریف مذکور از بلاغت هم چندان بلیغ نیست.
می شد الفاظ دیگری به کار برد که غیرت مخاطب را برانگیزد اما حساسیت او را نه...
سلام من پیش دانشگاهی هستم پارسال برا حوزه اسم نوشتم معدلم 17 بود ازمون ورودی قبول شدم مصاحبه هم رفتم ولی ادامه ندادم امسال پیش دانش گاهی هستم و به خیال اینکه معدل پیش دانشگاهی تو هیچی جا مهم نیس نخوندم و معدلش برام مهم نبود و معدلم شو 13.93 حالا من باید چه کار کنم که ازمون ورودی رو قبول نشدم تکمیل ظرفیت هم قبول نشدم
ضمنا فرزند جانباز 40درصد هم هستم و خیلی ناراحتم خیلی همش به خودم میگم چرا درس نخوندم
خیلی علاقه دارم ایا باید قیدشو بزنم یا راهی دیگه ای هم هس
پاسخ طلبه‌ی اُ منفی:
سلام
اگر شرایط سنی شما برای سوم دبیرستان درست باشه می‌تونید کمیسیون پذیرش بشید. ولی با مدارک و معدل سال قبل.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.