نوشته‌های این‌جا صرفن دیدگاه نگارنده بوده و لزومن مورد تایید اسلام نیست!

تصویر تو را بهار باید بکشم

مطلب تیتر یک را این‌جا بخوانید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حجاب» ثبت شده است

کماکان بدحجاب‌ها را نهی نمی‌کنم!

 

 

پیرو مطلبی با عنوان «چرا بدحجاب‌ها را نهی نمی‌کنم؟!» به قلم نگارنده، بازخوردهای متفاوتی را در نظرات وبلاگ، شبکه اجتماعی و مطلب دیگر وبلاگ‌ها شاهد بودم که ضمن استقبال از بحث علمی و به دور از واکنش‌های احساسی در این زمینه و موارد مشابه، لازم دانستم در مورد بعضی از اشکال‌هایی که به مطلب و نویسنده‌اش شده توضیح بیشتری بدهم.

*آیا با امر به معروف و نهی از منکر مشکل دارم؟

در دید اول بعضی بزرگواران با دیدن عنوان مطلب و البته با کمی سطحی‌نگری، مخالفت عملی و یا حتا نظری من با فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را برداشت کرده بودند که در این باره بیان چند نکته ضروری است:

الف: در عبارت «امر به معروف و نهی از منکر» اگر چه دو واژه‌ی «امر» و «نهی» انصراف به تکلم و بَعث و زجرِ لسانی دارد اما به اتفاق همه‌ی عالمان اهل دقت، تنها یکی از مراتب فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، تذکر زبانی است. از این جهت واضح است که چنان اسمی برای چنین مسمایی مجاز از باب تسمیه‌ی شیء به اسم جزء آن خواهد بود. این مفهوم در نهایتِ ضرورت عقلی است و تصورش موجب تصدیق خواهد بود.

ب: به شواهد گوناگون غرض از تشریع فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر ایجاد اثر مثبت (انجام معروف و ترک منکر) در جامعه است. از جمله این شواهد، توصلی بودن این فریضه، رفع وجوب در صورت عدم احتمال تاثیر و... است. در این راه شارع، مکلفان را مخیر به انجام هر فعل مشروع و معقولی در جهت تحصیل غرض می‌کند و تشخیص را به عهده‌ی مکلف قرار می‌دهد. آن چه در نوشته‌های بزرگان و عالمان و مراجع مبنی بر مراتب و صورت‌های این فریضه ذکر شده نیز به هیچ عنوان دلیل بر انحصار در همان موارد نیست. بلکه نوشته‌ی ایشان بر پایه‌ی احصای موارد است و نه حصر عقلی. این مطلب هم مبتلا به ضرورت عقلی است.

بنا بر آن‌چه نوشته شد، نگارنده‌ی این سطرها نه مخالفتی با حجاب دارد، نه مخالفت نظری با فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و نه حتا مخالفت عملی با آن. و مراد از لفظ نهی هم در عنوان مطلب گذشته، معنای لغوی آن یعنی زجر لسانی است. و برداشت دوستان مبنی بر ترک فریضه ناشی از مغالطه‌ی بین دو معنای «نهی» است. با این توضیح، واضح است که عملِ موثر در جهت کم‌رنگ شدن این منکر خاص در این زمان و شرایط خاص به نظر نگارنده و با همان استدلال مطلب قبل، سکوت است و به این اعتبار سکوت در این مورد را مصداق فریضه‌ی نهی از منکر می‌دانم. البته بزرگواران می‌توانند به طور مستدل این گزاره را که سکوت موثرترین اثر در این باره و در این برهه است را رد کنند.

*جملات رهبری در تشویق به تذکر لسانی!

عده‌ای از دوستان با استناد به کلام رهبری درباره‌ی تذکر لسانی به مطلب خدشه کرده‌اند. در پاسخ گفته می‌شود:

اگر منظور این باشد که بر اساس فرمایش ایشان نهی لسانی واجب باشد که تعیین مصداق با مکلف است نه مرجع تقلید.  و اگر منظور تعارض دو تشخیص و ارجح بودن تشخیص اعلم است باید گفت: تاریخ بیانات حضرتشان به دهه‌ی هفتاد یعنی دست‌کم 17 سال پیش باز می‌گردد. و بر مبنای تحلیل نگارنده که زمان و شرایط اجتماعی در آن موثر اصلی است، چنین تعارضی از اساس باطل است. بعید می‌دانم کسی باشد که شرایط فعلی حجاب را با دهه هفتاد شبیه بداند! ضمن این که چنین نگاه متعبدانه‌ای نسبت به فرمایش ایشان در جایی که می‌شود ادله را تحلیل کرد برای اهل نظر شایسته نیست.

اما نکته‌ی پایانی این که تکیه بر حکمت‌های حجاب یکی از بزرگ‌ترین عوامل فلاکت امروز است! وقتی شما برای بانوان از گذشته تا امروز حکمت «لذت جنسی مردان» را به عنوان دلیل مطرح کردید منتظر باشید تا وقتی الزام پوشش هر تار مو و ناخن لاک زده و مچ دست را گفتید، شما را به شهوت‌پرست بودن و تحریک شدنتان از دیدن یک تار مو و دیگر نقاطی از بدن که به طور عادی قابل دیدن است متهم کنند. همین بی سلیقگی‌های دوستانه ما را به این وضع کشیده...

۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی

چرا بدحجاب‌ها را نهی نمی‌کنم؟!

شما اگر کسی را از کاری نهی کنید -چه نهی‌تان از ممنوع شرعی باشد و چه از ممنوع عقلی- از چند حالت خارج نیست. یا مخاطب‌تان بدون التفات و توجه مشغول به ممنوع است. مثل کسی که متشرع است به خیال این که ظرف آب است می‌خواهد الکل سر بکشد! و شما او را از اشتباهش آگاه می‌کنید. یا این که از حکم شرع/عقل مبنی بر ممنوع بودن آن بی خبر است. مثل این که کسی بی خبر از حکم گوشت خرگوش، می‌خواهد کباب خرگوش به نیش بکشد و شما حکم دین را برایش نقل می‌کنید. یا جایی که کسی غذای مضری را قصد کرده بی خبر از ضررش، شما از معایبش می‌گویید.

پُر واضح است که بدحجاب‌های جامعه‌ی ما به اشتباه روسری‌شان عقب نرفته، یا پاچه‌ی ساپورتشان یک شبه آب نرفته که بی خبر با همان وضع از خانه بیرون زده‌باشند و شما آگاهشان کنید! از طرفی در جامعه‌ی ما هم با این همه تبلیغ و سخن‌رانی و بنِرِ پوست شکلات(!) نمی‌شود تصور کرد کسی بی خبر از حکم شرع یا آسیب‌های شهوت‌پراکنی عمومی است تا لازم باشد من و شما از حکم شرع و عقل حکایت کنیم.

می‌ماند حالت دیگری که لجاجت و مخالفت است. این که مخالفت در مقام نظر است یا مقام عمل اگر چه به جای خود تفاوت‌هایی ایجاد می‌کند اما چیزی نیست که اثر ظاهر داشته باشد و هم‌چنین تفاوتی در برخورد ایجاد نمی‌کند. در این حالت چه می‌شود کرد؟! یا باید برخورد قهری داشت. که این برخورد قهری در مقابل همه موجب اختلال نظام و عسر و حرج و مفسده‌های دیگر است، یا باید زمینه‌ی مخالفت و لجاجت را از بین برد.

چیزی که ذهن مرا درگیر می‌کند این است که کدام حرکت ایجابی و کدام سخن به رفع لجاجت و مخالفت عملی کمک می‌کند؟ و پاسخی که تا امروز به آن رسیده‌ام «هیچ» است! شاید باید سکوت کرد امروز را...

از طرفی نهی‌های اشتباه و کج‌سلیقگی در انجام فریضه و  نگاه لب‌ریز از تبختری که در امر به معروف‌ها و نهی از منکرهای ما جماعت مدعی دین‌داری بروز داشته و دارد -و خلاف روح و باطن فریضه است- باعث شده حتا نهی صحیح هم در چنین فضایی با برخورد منفی مواجه شود. یک حساب سرانگشتی به من می‌گوید هزینه-فایده‌ی این نهی به سمت مثبت نیست. با یک کلام که اثر مثبتی ندارد، دچار طرد شخصی و انزوای مکتبی هم می‌شویم! حتا اگر از خود گذشته باشیم و قید منافع شخصی‌مان را در جامعه بزنیم، آیا بعد از آن مجالی برای عرضه‌ی بی روتوش و بی سانسور دین برای این افراد می‌یابیم؟ و آیا فرصتی بعد از آن خواهد بود برای رفع لجاجت و مخالفت و یا عمل به «کونوا دعات الناس بغیر السنتکم...»؟

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
طلبه اُ منفی

اختیار در اجبار در حجاب

چند وقتی‌ست دارم به موضوع اجبار حجاب فکر می‌کنم.

اصل موضوع حجاب بدون شک دستوری دینی‌ست. و هم‌چنین از ضروریات دین است به این معنا که انکارش سبب خروج از دین می‌شود. البته مقدار و کیفیت و عمل به آن در حکم انکار اصل حجاب نیست. اما اشتباهی که دیده می‌شود این که عده‌ای موضوع حجاب را با اجبارش خلط می‌کنند و به خطا اجباری بودن حجاب را جزء دین می‌دانند. و البته گاهی در نگاهی افراطی موضوع را ضروری دین معرفی می‌کنند!
از طرف دیگر نگاهی وجود دارد که مغالطه‌گرانه اجبار به حجاب را خلاف دین معرفی می‌کند. تنها دلیل این طرف این است که در زمان پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم حجاب اجباری نبوده. که این دلیل برا کسی که کمی اصلاع داشته باشد واضح البطلان است! چرا که اجباری شدن حجاب نه از باب تشریع و بدعت بوده که تنها به اقتضای مصلحت جامعه‌ی اسلامی انجام شده. دلیل دیگری که در رد این قانون می‌آید، مخالفتش با آزادی انسانی و مقایسه شدن این قانون با قانون منع حجاب در کشورهای غیر اسلامی‌ست که در جای خود به تفصیل در تفاوت این دو قانون بحث شده.
حاصل این که موردی که جای بحث و چالش دارد این است که اقتضای جامعه‌ی اسلامی کدام است؟ آیا باید حجاب اجباری باشد تا اقلیت بی اعتقاد به حجاب باعث تضعیف این عقیده در دیگران و اهانت به آن نشوند؟ یا این که حجاب آزاد باشد تا موضوع اصل حجاب لوث نشود؟ و در این بحث بدون شک اعتقاد داشتن به این جبر یا اعتقاد داشتن به عدمش برای هیچ کس و به هیچ وجه نمی‌تواند ضد ارزش باشد.
سخن آخر آن‌که به عقیده‌ی نگارنده ساختن حریم‌های ممنوعه و ایجاد تابوهای خودساخته (مثل بحث در مورد اجباری بودن حجاب) نه تنها کمکی به استواری ارزش‌ها نمی‌کند بلکه باعث سست شدن عقیده می‌شود و مغایر با دعوی تفکر دینی است.


مرتبط:
- یک بام و دو هوا

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه اُ منفی