2. با گریه خوابیدن بر خیلی چیزهای خاص دلالت دارد.
2. با گریه خوابیدن بر خیلی چیزهای خاص دلالت دارد.
دو تا آکواریوم معمولی گذاشته و چندتایی ماهی. پارچه نوشته «دنیای ماهی گلی»...
دیدم حکایت ماست. حکایت دنیای کوچک ما...
به یاد بیاور 200 سال بعد از این را. آن گاه که قبرت نیز از آنِ دیگریست...
فاتحه...
آنقدر کثیف که واحد شمارش چاه مستراحمان «چشمه» است...
عاشورا تکرار نخواهد شد. که گفت و گو با تمدن پسران مرجانه جز که تیغ شُریحها را به حنجر اسماعیل برساند و ذبح عظیم را تفسیر کند ثمری ندارد.
مثلن بزنم زیر آواز و آن هم با چشمهای تقریبن بسته.
همین!
بعد هم مثلن هی فضولی طلبههای تثبیتیمان گل کند بیایند اینجا و وبلاگ «حاج آقا» را بخوانند و کِرکِر کنند! خیالی نیست!
معلم علوم تجربیمان -آن روزها که بچه محصل بودیم- حکیم بود. حرفهایی میزد از جنس فراواژه!
روزی برایمان خاطرهای گفت. از یکی کسی که در حال خواندن درس گیاهشناسی حالش بد شده بود. برده بودندش بیمارستان. بعد انکشف که همانطور که گیاهان سمی و حساسیتزا را میخوانده بیخیال با علفهای زیر پایش ور میرفته. با یکی از همان گیاههای توی کتابش مسموم شده. همان وقتی که داشته درسش را حفظ میکرده.
چند روز پیش یاد معلممان افتادم و این خاطره. وقتی توی نماز مشکلاتم را مرور میکردم. آن هم وسط «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»...
و سرانجام هیچ کس نخواهد فهمید...
شقشقةٌ هَدَرَت... و تمت الکلام. و الکلام، الکلام...